تمام کارشناسان دنیا معتقدند تعریف پیچیده ای داره
از دو کلمه یونانی مردم و قدرت امده و ایدئولوژیش میگه:انسان/ازادی/برابری
از نظر سیاسی : آزادي
(آزادي بيان، مطبوعات، احزاب و تجمعات
انتخابات آزاد,قانونیت, تفكيك قوای سه گانه
(قانون گذاری اجرایی و قضایی)
مشاركت
اما مسئله مهم برای داشتن یا نگهداشتن یا خواستنش فرهنگ جوامع است
بسیاری از فیلسوفها معتقدند در جامعه ای که ۶۰سال پیش از استعمار درامده و کشوری که ۲۰۰سال ازاد بوده مفهوم دموکراسی متفاوت است.
اما فکر میکنید در ایران ما که قرنهاست در استعمار دین و شرعیات هستیم دموکراسی جایی دارد؟
متاسفانه جواب منفی است.
.به همین تفاوت زن و مرد نگاه کنید.
. در جامعه ای که پدر حق قتل فرزند دارد.
.در جامعه ای که مادر حق حضانت فرزند ندارد..
در جامعه ای که دختر از ۹سالگی و پسر از ۱۵سالگی می تواند حکم اعدام بگیرد.
.در جامعه ای که زن حق طلاق ندارد..
در جامعه ای که حق تحصیل یا ازدواج دختر را یا پدرش یا دادگاه تعیین میکند
و.... در جامعه ای که مردهای ما به این قوانین ناخواسته گاهی عادت کرده اند و زن را درجه ۲ میدانند
دموکراسی بی معناست.
همه ما ظاهرن به وزیر زن معتقدیم ...
به اینکه رژیم فعلی در حق زنان کوتاهی کرده
یا خانم فلانی همکارمان چقدر محترم است.
اما به قول همان کارشناسان و فیلسوفها فرهنگ جامعه باید پذیرا باشد..
.زنان جامعه ایران هم یاد گرفته اند که
{ ما ضعیفیم و عادت ماهانه داریم و تنمان کشش ندارد.. پس سربازی نمی رویم!! در معدن کار نمیکنیم!! وسائل خونه رو جابه جا نمی کنیم!! بالای جرثقیل برای برق کشی خیابون نمی ریم و.....}
اینها در جوامع دموکراسی انتخابی و ازاد است..
همان کار که پهلوی فقید داشت انجام میداد اما ناگهان اسلام به خطر افتاد ..
مراجع سینه زنی کردند و مردم!!!!!
پذیرفتند و اسلام رو نجات دادند...
همه معتقدند شاه ایران داشت کاری رو انجام میداد که باید ۵۰سال دیگه انجام میداد.
. این یه جورایی درسته چون الان ۳۰سال گذشته و هنوز نیمی از جمعیت ما پذیرای ازادی فردی نیستن.
ما هم خوابی دختر قبل از ازدواج رو هنوز فاحشگی میدونیم با اینکه اعتقادات مذهبی نداریم..
..این یعنی هنوز معنی واقعی ازادی فردی و مفهوم انتخاب عقلی رو نمی دونیم..
.. دومین مسئله هم فهم غلطی است که پدران و مادران ما از پدران و مادرانشون به ارث بردن و ما رو هم
:وارثش کردن
{ هرچی من میگم}.
. بی معنی ترین حرف دنیاست..
بعضی از ما با به رخ کشیدن تجربه های عملی ... یا تحصیلات.. یا تجربه ی سنی.. یا ثروت سعی در قانع کردن داریم
در تعریف دموکراسی اومده
{ حکومت اکثریت بر اقلیت.. به شرط ازادی بیان و برابری قانونی و اجتماعی}..
در این ازادی بیان شما حق ندارید دیگران رو بکوبید باید خودتون رو با معرفی صحیح ارتقا بدید و هرجا که مدرک داشتید از دیگران انتقاد کنید...
در نهایت اینکه هیچ کدوم از اینهایی که من گفتم نمی تونه دقیقن درست باشه اما به یک چیز تا پای جان معتقدم که
{ برای رسیدن به دموکراسی باید خطوط قرمز رو رد کرد..}..