شرم آور است ایرانی را که رضا خان به قول بعضی ها با دیکتاتوری و به قول عده ای دیگر با دلسوزی از چنگ قاجار درآورد و پسرش با سرعت نور می رفت که مدرنش کند و البته آن سرعت به کار ما نمی آمد حالا مافوق صوت به سمت قجری شدن می رود.
گاهی خیال می کنم این شرم بر ماست و ذات ایرانی بودنمان یا به دشمنان بی حد و مرز و پایان ناپذیرمان؟
شرم بر کی؟ همه انهایی که مدرنیته را نمی پسندیدند و به قجری ها و عمامه رای دادند و انقلاب کردند؟
شرم به انهایی که یادشان نبود ایرانی را که تازه از قجر گرفته ای نمی توان پنجاه سال به جلو راند؟
شرم به انهایی که امروز نمی دانند ایران قجری بشو نیست یا شرم به ما که حاکمان امروز می دانند
می پذیریم؟ پذیرفته ایم؟ هرآنچه که تا به حال تاریخ به ما کرده را پذیرفته ایم.
ما هنوز یکدیگر را نمی شناسیم و هنوز نمی دانیم چه می خواهیم.
ما هنوز مدعی دشمنی با حکومتیم و در کنارش به خودمان نیز بد می کنیم.
ایران تا زمانیکه ما تغییر نکنیم تغییر نمی کند.
چند روز پیش یکی برایم نوشته بود تو در سرزمین آزاد با نام خودت فعالیت می کنی ولی
مبارز نیستی ما که در ایران هستیم و اسم مستعار داریم مبارزیم.
مهم نیست او چه می گوید ولی فکر کردم خط و مرز و خطکشی را خودمان کرده ایم پس شرم بر خودمان.
ایکاش گمنام خاک به چشم دوست و دشمن می پاشیدم ولی دیدار مادرم را
شاید برای همیشه از دست نمی دادم.
شاید هم می توانستم مثل همه دوستانم که به زیبایی مبارزه می کنند و به نامهای مستعار
روی قلبم حک شده اند هیچ و گیگا و پاییز و میرزا و پاکت و ...بشوم.
بعد هم باز برگشتم به اندیشه همیشه گی ام ایرانی بودن اینقدرها ارزش دارد؟
راستی ایرانی بودن برایمان چی داشته که چکی بودن و آلمانی بودن و کویتی و و و.. بودن نخواهد داشت؟
ایرانی حقیقی عمه و خاله من و شماست که از مدرن شدن می ترسد و جمکران خدای دومش است
یا من و شما هستیم که می نویسیم و می خوانیم و مدعی هستیم و البته
به اندازه خاله خانمها و عمه باجی ها نادانیم؟
تو خارج نشینی و من سلطنت طلبم و تو کمونیستی و او شاه اللهی و و و و ..وای تمامی ندارد؟؟
و مثل همیشه خودم در خودم به این نتیجه رسیدم که مهم نیست ایرانی حقیقی چه کسی است
مهم خودم هستم که می دانم این هستم و چه می خواهم و برایش بهای لازم را پرداخته ام.
خواستم این افکار درونی و نتیجه ام را با شما هم در میان بگذارم ببینم از خودتان چه فهمیده اید؟
من اینجا در سرزمینی ازادم اما تا زمانیکه مردم سرزمینم در زندانی به نام خانه دربند هستند رها نیستم
اگر بودم مانند میلیونها ایرانی که برای خودشان خارجی بودن را تمرین می کنند امروز شما مرا نمی شناختید.
راستی سوالم بی جواب مانده به نظر شما شرم بر دشمن مشترکمان یا شرم بر خودمان؟
یا شرم بر آن من دیگری که همه مان داریم؟همان دیکتاتوری که می شود مقام عظما و شاه ....