۱۳۸۸ بهمن ۲۸, چهارشنبه

اولین پست وبلاگم رو خونده بودید؟

سلام.
اسم من {بغض} است اما همه میگویند اسمهای دیگری دارم.

وقتی خدا ادم را افرید اسم مرا حداقل { ادمک/ادمی/ادمو/ادما } و از این چیزها نگذاشت و نه با تبعیض که با مصلحت!!! مرا { حوا } نامید.

در طول تاریخ اسمهای زیادی برایم گذاشتند بنا به مصلحت و گاهی بنا به نسبت!!!

جنین که شدم اسمم از غیب دختر بود ولی به دنیا که امدم شدم لیلا-زری-سارا-مینا-زهرا-پری-سیمین-شیدا....

تا شش هفت سالگی {اتش پاره} صدایم میکردند و تا ۱۲سالگی {وروجک}.
و از ان به بعد با هر موقعیت اسمها جدیدتر شد.

در جمع زنان شوهردار {دختره ی چشم و گوش بسته} بودم و در جمع مردان زن دار{ هلوی پوست کنده}.

در راه دبیرستان {عشق من} میشدم و در دبیرستان {خرفت سروگوش جنبیده}.

قصاب محل {نورچشمی} صدایم میکرد و راننده تاکسی بعد از چانه زنی کرایه { پتیاره}.

برای شوهرخواهر{ نان زیر کباب}و برای زن برادر { عایشه و قطامه}.

پسرهمسایه مرا{ ارزو} میدانست و مادرش{ هرزه}.

عاشق که شدم اسمم را گذاشتند{ فاحشه} و بعد از دلزدگی ام گفتند{ دمدمی مزاجی و دیوانه}.

پای سفره عقد {دوشیزه ی باکره } صدایم کردند ولی موقع گله از همسر شدم { ضعیفه ی ناشزه}.

برای بابا یک وقتایی{ جواهر کمیاب} بودم و گاهی { یابوی رمیده}.

برای مادرم { معلم } بودم و او صدایم میزد { شلیطه} .

موقع حق خواهی { اتش بیار معرکه} در صورت سکوت{ اممل بی بته}..

چشم و گوش بسته و بیدریغ که محبت میکردم میشدم{فرشته} و اگر یک چندم توقع داشتم { اجنه }.

دخترم با شنیدن صدای پایم به پشت خطی میگفت امد{ ننه فولادزره}.

پسرم صدایم میکرد{ حاج خانم بی حوصله}.

برای خواهرشوهر { زنیکه} بودم و برای مادرش { عفریته}.

گاهی خاله گاهی عمه.بانوی محترم و خانمی فهمیده.
اما....... من یک { بغضم} بغضی نترکیده

۷ نظر:

  1. حرف دل همه زنهای ایرانی‌

    پاسخحذف
  2. خونده بودیم، بازم خوندیم
    هنوزم تازه است و زیبا
    اگر دوباره نوشتی، بگو برای ما نیز هم-سر هستی

    پاسخحذف
  3. تعیین تکلیف دکتر سروش برای مردم ایران؟؟؟ باز هم جمهوری اسلامی!!
    http://alestefta.blogspot.com/2010/02/blog-post_17.html

    پاسخحذف
  4. دنیای گرامی درود بر شما
    اول اینکه نوشته‌ی زیبا،تاثیر گذار و ظریفی بود. نکته سنجی و زبان گفتارش هم شیرین و گزنده.زنده باد.
    ما همه داریم سعی میکنیم چراغی روشن کنیم تا پیش پای خود و دیگران را کمی روشن کنیم.من که هیچم اما اگر هم چیزی بگویم و پیشنهادی دهم تا آنجاست که شخص خودم بتوانم پای عمل به آن بایستم وگرنه تاب دین یک قطره خون هموطنم هم برایم طاقت فرساست.
    از اینها گذشته امروز متوجه شدم شما صفحه‌ی مرا در لینکهایت گذاشته‌ای. نمیدانم چطور این توجه نصیب من شده اما صمیمانه و با احترام فراوان از این لطف و محبت شما ممنونم. من البته هنوز در مورد اضافه کردن یک بخش شامل لینکها در صفحه‌ی خودم تصمیمی نگرفته‌ام و راستش کمی درگیری دارم با خودم!!خواهش میکنم اینرا حمل بر بی ادبی، قدرناشناسی و نمک نشناسی ندانید دوست گرامی. بازهم سپاسگذارم و شرمنده اگر احیانن دیر متوجه شدم.
    ارادت/ پیروز تهرانی

    پاسخحذف
  5. برای من هم یه دنیایی
    خیلی جالب نوشتی

    پاسخحذف
  6. راستی این پوسته که گذاشتی برای وبلاگت خیلی قشنگه ولی مشکل راست به چپ نویسی داره. اگه خواستی میتونم برات درستش کنم. باید یک فایل برام بفرستی. اگه خواستی بهت توضیح میدم چه چیزی. امین- سیمای پارس

    پاسخحذف
  7. خیلی خوب بود. یعنی وحشتناک بود اما حرف دل همه مون.

    پاسخحذف