«بيژن مفيد» در نهم خرداد ماه سال 1314 خورشيدي در تهران بهدنيا آمد.
بعد از اتمام تحصيلات دبيرستاني، دورۀ هنرپيشگي را بهپايان رساند و سپس در رشتۀ زبان و ادبيات انگلیسي به ادامۀ تحصيل پرداخت.
در اين دوران او به عنوان دستيار استادان و کارگردانان آمريکايي، دورههاي آموزش تاتر و نمايشنامه نويسي را در دانشگاه تهران تدريس و اداره ميکرد.
در همين زمان کارگرداني چند نمايش را به عهده داشت و خود نيز در چند اثر از جمله نمايشنامۀ «باغ وحش شيشهاي» اثر «تنسي ويليامز» به ايفاي نقش پرداخت.
«بيژن مفید» از همان سالهاي تحصِل در دبيرستان به فعاليت تئاتري پرداخت.
بين سالهاي 1344 و 1345 گروه تئاتري از اعضاي کاملا آماتور تشکيل داد و نام آن را «آتليه تئاتر» گذاشت.
در سال 1348 با تلاش «آربي آوانسيان» و همکاري و همت «ايرج انور»، «شهرو خردمند»، «عباس نعلبنديان» و «بيژن صفاري»، «کارگاه نمايش» در تهران بنيان گذاشته شد.
مجتمعي که بسياري از بهترين هنرپيشگان تاتر ايران در آنجا آموزش ديدهاند.
براي اولين بار در تاريخ تاتر ايران سه نسل بازيگر در برنامههاي مختلف اين مجموعه منسجم در عرصه نمايش و تاتر به فعاليت پرداختند.
از بازيگران توانايي که در بازي آثاري که بر صحنه «کارگاه نمايش» به اجرا درآمد نقشآفرين بودند ميتوان از «لرتا» [هاپرايتيان ـ نوشين]، «فردوس کاوياني»، «فهيمه راستکار»، «سوسن تسليمي»، «شکوه نجم آبادي» «صدرالدين زاهد»، و «رضا ژيان» نام برد.
«بيژن مفيد» نيز همراه با «داوود رشيدي»، «مريم خلوتي»، «آشور بانيبال بابلا» و «اسماعيل خلج» از جمله کارگردانهاي ثابت نمايشهايي بودند که در اين کارگاه به اجرا در ميآمد.
اولين اثري که در «کارگاه نمايش» به اجرا در آمد، نمايشنامۀ «شهر قصه» بود که به مدت نود و يک روز در تهران و ديگر شهرهاي مختلف ايران از جمله آبادان و مسجدسليمان به روي صحنه رفت.
از «بيژن مفيد» 9 نمايشنامه به چاپ رسيده , آثار بسیاری از نوشتههايش به روي صحنه آمده و همچنين صد و پنجاه نمايشنامه راديويي و تلويزيوني ترجمه و کارگرداني کرد، ولي باز هم «شهر قصه» معروفترين اثر و نمايشنامهاي است که به يادگار گذاشته است.
اين نمايشنامه برگرفته از ترانهها، متل و ضربالمثلهاي قديمي ايراني و سرشار از کنايه و اشارات و تشبيهات و اصطلاحاتي است که بيشتر در زبان گفتاري مردم کوچه و بازار ساري و جاري بوده و هست.
«محمود استادمحمد» که از آغاز نمايش «شهر قصه» با گروه بازيگران، در کنار «بيژن مفيد» همراهي و همکاري داشته در مصاحبهاي در خصوص سابقه و تاريخچه و چگونگي تکميل شدن اين نمايشنامه ميگويد:
«بيژن، اول «شهر قصه» را بطور مختصر و براي كودكان نوشته بود.
متن «شهر قصه» كه تايپ شده بود يك متن كوتاه چند صفحهاي بيشتر نبود.
از همان متل معروف خر، خراطي ميكرد. بز، بزازي ميكرد. اسب، عصاري ميكرد. فيل اومد آب بخوره، افتاد و دندونش شكست شروع ميشد و ميرسيد به داستان «خاله سوسکه» و «آقا موشه» و با قصه آنها تمام ميشد.
اصل محتواي «شهر قصه» كه بعدها به صورت تراژدي فيل شكل گرفت، چيزي بود كه «بيژن» بعدها به «شهر قصه» اضافه كرد و ماجراي فيل خط دراماتيك قصه شد.
اين اتفاق در طول سه سال تمرين رخ داد. يعني «بيژن»، صحنه به صحنه نمايش را مينوشت و ما كار ميكرديم. . .»
«فهيمه راستکار» در مورد ابتکار «بيژن مفيد» براي صداي بازيگران «شهر قصه» ميگويد: «در اين نمايشنامه چون همه شخصيتها ماسک داشتند، لازم بود كه صداها به خوبي شنيده شود.
به همين دليل «بيژن» تمام موسيقي و صداها را به صورت (PLAY BACK) ضبط کرد.»
«جميله ندايي» همسر «بيژن مفيد» داستانسراي «شهر قصه»
طراح و سازندۀ ماسکها: مهندس هوشنگ کبيري
داستانسرا: جميله ندائي
روباه ملا: عباس جاويدان (با صدای بيژن مفيد)
شتر نقال: اردوان مفيد ( با صدای بيژن مفيد)
خرس رمال: فرخ صوفي (با صدای بهمن مفيد)
فيل: حسين والامنش.
خر خراط: محمود استادمحمد.
اسب عصار: سهيل سوزني.
طوطي شاعر: سهيل سوزني.
خاله سوسکه: تهمينه مدني .
موش عاشق: هومن مفيد.
سگ عطار: فرهاد صوفي.
بز بزاز: رشيد کنعاني.
ميمون رقاص: آرش
«بيژن مفيد» 21 آبان ماه سال 1363، دو سال بعد از ورودش به آمريکا، در لُس آنجلس در گذشت.
پی نوشت: این مطلب مختصری است از نوشتاری بلند برگرفته از وبسایت پرند
بعد از اتمام تحصيلات دبيرستاني، دورۀ هنرپيشگي را بهپايان رساند و سپس در رشتۀ زبان و ادبيات انگلیسي به ادامۀ تحصيل پرداخت.
در اين دوران او به عنوان دستيار استادان و کارگردانان آمريکايي، دورههاي آموزش تاتر و نمايشنامه نويسي را در دانشگاه تهران تدريس و اداره ميکرد.
در همين زمان کارگرداني چند نمايش را به عهده داشت و خود نيز در چند اثر از جمله نمايشنامۀ «باغ وحش شيشهاي» اثر «تنسي ويليامز» به ايفاي نقش پرداخت.
«بيژن مفید» از همان سالهاي تحصِل در دبيرستان به فعاليت تئاتري پرداخت.
بين سالهاي 1344 و 1345 گروه تئاتري از اعضاي کاملا آماتور تشکيل داد و نام آن را «آتليه تئاتر» گذاشت.
در سال 1348 با تلاش «آربي آوانسيان» و همکاري و همت «ايرج انور»، «شهرو خردمند»، «عباس نعلبنديان» و «بيژن صفاري»، «کارگاه نمايش» در تهران بنيان گذاشته شد.
مجتمعي که بسياري از بهترين هنرپيشگان تاتر ايران در آنجا آموزش ديدهاند.
براي اولين بار در تاريخ تاتر ايران سه نسل بازيگر در برنامههاي مختلف اين مجموعه منسجم در عرصه نمايش و تاتر به فعاليت پرداختند.
از بازيگران توانايي که در بازي آثاري که بر صحنه «کارگاه نمايش» به اجرا درآمد نقشآفرين بودند ميتوان از «لرتا» [هاپرايتيان ـ نوشين]، «فردوس کاوياني»، «فهيمه راستکار»، «سوسن تسليمي»، «شکوه نجم آبادي» «صدرالدين زاهد»، و «رضا ژيان» نام برد.
«بيژن مفيد» نيز همراه با «داوود رشيدي»، «مريم خلوتي»، «آشور بانيبال بابلا» و «اسماعيل خلج» از جمله کارگردانهاي ثابت نمايشهايي بودند که در اين کارگاه به اجرا در ميآمد.
اولين اثري که در «کارگاه نمايش» به اجرا در آمد، نمايشنامۀ «شهر قصه» بود که به مدت نود و يک روز در تهران و ديگر شهرهاي مختلف ايران از جمله آبادان و مسجدسليمان به روي صحنه رفت.
از «بيژن مفيد» 9 نمايشنامه به چاپ رسيده , آثار بسیاری از نوشتههايش به روي صحنه آمده و همچنين صد و پنجاه نمايشنامه راديويي و تلويزيوني ترجمه و کارگرداني کرد، ولي باز هم «شهر قصه» معروفترين اثر و نمايشنامهاي است که به يادگار گذاشته است.
اين نمايشنامه برگرفته از ترانهها، متل و ضربالمثلهاي قديمي ايراني و سرشار از کنايه و اشارات و تشبيهات و اصطلاحاتي است که بيشتر در زبان گفتاري مردم کوچه و بازار ساري و جاري بوده و هست.
«محمود استادمحمد» که از آغاز نمايش «شهر قصه» با گروه بازيگران، در کنار «بيژن مفيد» همراهي و همکاري داشته در مصاحبهاي در خصوص سابقه و تاريخچه و چگونگي تکميل شدن اين نمايشنامه ميگويد:
«بيژن، اول «شهر قصه» را بطور مختصر و براي كودكان نوشته بود.
متن «شهر قصه» كه تايپ شده بود يك متن كوتاه چند صفحهاي بيشتر نبود.
از همان متل معروف خر، خراطي ميكرد. بز، بزازي ميكرد. اسب، عصاري ميكرد. فيل اومد آب بخوره، افتاد و دندونش شكست شروع ميشد و ميرسيد به داستان «خاله سوسکه» و «آقا موشه» و با قصه آنها تمام ميشد.
اصل محتواي «شهر قصه» كه بعدها به صورت تراژدي فيل شكل گرفت، چيزي بود كه «بيژن» بعدها به «شهر قصه» اضافه كرد و ماجراي فيل خط دراماتيك قصه شد.
اين اتفاق در طول سه سال تمرين رخ داد. يعني «بيژن»، صحنه به صحنه نمايش را مينوشت و ما كار ميكرديم. . .»
«فهيمه راستکار» در مورد ابتکار «بيژن مفيد» براي صداي بازيگران «شهر قصه» ميگويد: «در اين نمايشنامه چون همه شخصيتها ماسک داشتند، لازم بود كه صداها به خوبي شنيده شود.
به همين دليل «بيژن» تمام موسيقي و صداها را به صورت (PLAY BACK) ضبط کرد.»
«جميله ندايي» همسر «بيژن مفيد» داستانسراي «شهر قصه»
طراح و سازندۀ ماسکها: مهندس هوشنگ کبيري
داستانسرا: جميله ندائي
روباه ملا: عباس جاويدان (با صدای بيژن مفيد)
شتر نقال: اردوان مفيد ( با صدای بيژن مفيد)
خرس رمال: فرخ صوفي (با صدای بهمن مفيد)
فيل: حسين والامنش.
خر خراط: محمود استادمحمد.
اسب عصار: سهيل سوزني.
طوطي شاعر: سهيل سوزني.
خاله سوسکه: تهمينه مدني .
موش عاشق: هومن مفيد.
سگ عطار: فرهاد صوفي.
بز بزاز: رشيد کنعاني.
ميمون رقاص: آرش
«بيژن مفيد» 21 آبان ماه سال 1363، دو سال بعد از ورودش به آمريکا، در لُس آنجلس در گذشت.
پی نوشت: این مطلب مختصری است از نوشتاری بلند برگرفته از وبسایت پرند
درود و سد سپاس
پاسخحذفبه به ، چه گفتاري، چه يادي!
من با شهر قصه خيلي عاشقيت دارم، باهاش زندگي کردم و ميکنم
هر چي بگم ، بازم کمه
شهر قصه..
پاسخحذفیاد قشنگی بود ممنون از دنیای عزیز.
قالب جدید مبارک خیلی قشنگه.
دنیا جان عضو خود نویس شدی؟ بغض سی ساله؟
پاسخحذفمنهم دیروز عضو شدم با اسم Rose البته خیلی سوت و کوره از رای دادن هم خبری نیست ..اما سایت خوبی به نظر میرسه..امیدوارم اونجا ببینمت.
دنیا جان، گفتم شاید این مطلب برات جالب باشه. (استفتا)
پاسخحذفدفاع بیمار فرج سرکوهی از روشنفکری بیمار ایران
http://freeiranart.blogspot.com/2010/02/blog-post_17.html
شاید یه ماه پیش بود که تو برنامه رودررو (صدای آمریکا)همسر بهمن مفید اومده بود و صحبت میکرد.چقدر دلم میخواست نوار شهر قصه رو داشتم و گوش میکردم. ):
پاسخحذفمتاسفانه هیچ وقت نشد شهر قصه را کامل گوش کنم ولی تعریفش را زیاد شنیده ام.
پاسخحذفخیلی جالب بود که بالاخره فهمیدم شهر غصه کار چه کسانی بوده و چگونه ساخته شده.
مطلب خیلی جالبی بود.
دنیا جان
پاسخحذفمن هستم و اتفاقا وبلاگها را هم می خونم. ولی به دلیل دور بودن از ایران و اینکه مستقیما درگیر مشکلات نیستم احساس عذاب وجدان دارم و بدتر این که نمی دونم اگر در ایران بودم اصلا چه کاری می کردم.
2 تا از وبلاگهایی هم که لینکشون کرده بودم الان یا مسدود شدن و یا غیر فعال.
یکی از این وبلاگهای مربوط به آقای رحمان زاده بوده که ایشون کرد هم هستش و خیلی ایشون را دوست داشتم و شدیدا براشون احترام قائل بودم اما وبلاگ ایشون با اینکه اصلا سیاسی هم نبود مسدود شد و راستش شدیدا نگران خودش هم هستم. این موضوع خیلی حال منو گرفته و شدیدا به روحیه من ضربه زده.
واقعا نمی دونم باید چیکار کرد.
درود
پاسخحذفگيگا هستم
يه بار اينو فرستادم، ديدم نيست!
دوباره ميذارم:
دانلود نوار سداي شهرقصه:
http://www.7tir.com/news/index.php/332/
یادش بخیر,
پاسخحذفنه اینترنتی بود و نه mp3 و سی دی و یو اس بی..
همش همون نوارای 60 دقیقه ای سونی و مکسل بود که با هر 60 دقیقه اون نوارها زندگیها کردیم.
شهر قصه هم یکی از همون نوارهاس. تعداد کارهای هنری آن زمان خیلی کمتر بود ولی اکثرا محتوا داشتند و اکنون در دریایی از به اصطلاح کارهای هنری داریم غرق میشیم ولی کو محتوا؟