۱۳۸۸ بهمن ۱۲, دوشنبه

دروغگو امام نمیشود.یعنی‌ میشود امسال دهه زجر به دهه فجر تبدیل شود؟

از مرحوم بابا زیاد حرف میزنم ولی‌ این  یکی‌ متفاوت است
۵سال پیش در چنین روزی صبح زود سکته مغزی کرد
۵ روز بیشتر دوام نیاورد و پرواز در کما را به ماندن در اغما ترجیح داد
خدایش بیامرزد مرد نمونه و خوش نام و مردم داری بود
با حقوق بازنشستگی گونهٔ خودش و طفلکی مامان را سرخ نگه می داشت و توش خودش را کشته بود و بیرونش مردم را
هرچی‌ یادم هست روی زبانش پسوند جان به اسمها بود و کاکا گفتن و لعنت به خمینی
هر سه را از او آموختم
وقتی‌ در عالم کودکی میپرسیدم مگر خمینی امام نیست نباید نفرینش کنیم'
 می گفت:دروغ گوها امام نمیشوند
دهه زجر از زبانش نمی‌‌افتاد در این ۱۰ روز ۲،۳ روز بیشتر در شهر نمی‌‌ماند
به کوه زدن عادت دیرینش بود
چند شب و روز ماندن در کوه‌های سرد شیراز سخت بود ولی‌ می ماند تا از شرّ شادی نخراشیدهٔ بلند گوی مسجد از خدا بی‌خبر که از بد روزگار دیوار به دیوارمان بود در امان باشد.
سرانجام ۶۰سالگی را تمام نکرد و دهه زجر را مثل همه سالها  زجر کشید و پرید.
شب اخر ۱ لیوان گل گاوزبان نوشید و کمی‌ از کلوچه‌های دزفولی سوغات مامان خورد
... و کمی‌ خورش کرفسی که من پخته بودم و چند دقیقه به سریالی نگاه کرد که اسمش یادم نیست. تاریخ تحریف شده بود و رضا بنفشه خواه نقش شاه را بازی میکرد و...
 من از اتاقم صدای عصبانی و پر دردش را باز هم از نفرینها شنیدم و کانال عوض کردن و و و و ...
......دیگر هیچ.
حالا یک آرزو دارم و اینکه این دهه زجر به راستی‌ به دهه فجر تبدیل شود تا هم روح بابا که هر سال این روز‌ها زیاد و غمگین به خوابم می آید آرام بگیرد و هم من تلخترین خاطره زندگیم را فراموش کنم.


۶ نظر:

  1. آرزو میکنم آخرین سال دهه ی زجر باشه
    زی لینک نوشته ی قشنگت نظر گذاشتم..
    مثل همیشه نوشته ات به دلم نشست.

    پاسخحذف
  2. درود بر دنبا جان خودم من دنباله نمی تونم بیاد چون 7 روز محروم شدم فحش یکی دادم که تهدید به مرگ کرده بود سبز ها رو منو میشناسی که همیشه حالت تهاجمی دارم اون وبلاگم هم دیگه اپ نمی کنم همین می خواستم فقط عکس ها را بذارم درود بر تو دنیای خوشکل و زیبای ایران

    کیان
    قدردان محبت شما در

    پاسخحذف
  3. درود دنیای خوش نویس
    روان پدر بزرگوار شاد
    به امید آن روز

    پاسخحذف
  4. به نظر من مرگ سرآغاز آرامش هستش. هر چند که به طور طبیعی از مرگ هراس دارم اما پدر شما و پدر من هر دو در آرامش و سکوت هستند و دیگه لازم نیست دهه زجر را تحمل کنند.
    این کابوسها هم تمام خواهد شد چون حماقت نمی شه تا ابد ادامه پیدا کنه.

    پاسخحذف
  5. شاملوی نازنین میگفت من مرگ را زیسته ام با آوازی یکدست... ما هم این روزها مرگ رو زندگی میکنیم تا یروزی آزادی رو متولد بشیم. روح پدرتون غرف رحمت. و در کنار خدای پدر شاد و آرام. ایلبرا

    پاسخحذف
  6. گیگا هستم
    اینجا میتونید شهرقصه رو دانلود کنید:
    http://www.7tir.com/news/index.php/332//

    پاسخحذف