۱۳۸۹ خرداد ۸, شنبه

خیلی وقت بود با ایمیلی از یک دوست غمگین نشده بودم.این یکی نمی دانم چی دارد؟!!

دنیای دیوانه ای است.نمیخواهم بهش فحش بدهم.خسته شده ام از فحش دادن.(خنده)
چند شب پیش یه مستند از بی بی سی دیدم در مورد زندگی آقای شجریان.خیلی به دل می نشست.چشم میگردم یه لیست از کتابهای خوبی که می خواهی تهیه میکنم.کار خوب زیاد می نویسند
 اما میدانی که در نمی آید(خنده).
بابا جهنم دره ای شده اینجا پریسا.نمی خواهم غصه بخوری بخدا.
مردم اینجا عادت دارند.میدانی که.اما بهت اطمینان میدهم هنوز کارمان به آن چوب و جناب ماتحت نرسیده(شدیدا خنده).
پریسا ؛عزیزم نگذار مطلب رادیو تلویزیون یا تیتر صفحه پرکن روزنامه یا مجله ای بشوی.
گور پدر اول تا آخرشان.از چپ گرفته تا راست.از بالا تا پایین.می دانم عصبانی هستی .
اما این حضرات امامزاده ی مراد دهی نیستند ،اینها حتی متولی پدرمادرداری هم نیستند که بشود بهشان اعتبارکرد.
بت بزرگشان این جناب مستطاب اوباما بود که آخرسری خیرسرش درآمد گفت ما(یعنی آمریکا) تا جایی از جنبش مردم ایران حمایت میکنیم که در جهت منافع ایالات متحده باشد.
 نویس.تو فقط بنویس. نومید نشو .خسته دل نشو.بله اینجا را گرد نکبت پاشیده اند. لیدر هامان هم که تکلیفشان با خودشان معین نیست.
نه آقای موسوی نه کروبی نه آن بنده خدا خاتمی که دائم توی رودرواسی قمپزی درمیکند
و درش وا می ماند.اینها در ناخودآگاه،خودشان را شریک جرم این دم و دستگاه میدانند؛
میدانند که تمام این کثافتکاریها نتیجه ی استبداد رویه جمهوری اسلامی است با تمام خدم و حشم و مخلفات و فرعیات و کلیاتش،محافظه کارو اصلاح طلبش و تند رو و کندروش،اما جرات نمی کنند اعتراف کنند.
خداییش هم سخت است ،سیستمی را باتمام وجود ساپورت کنی ،بشود بلای جان،بشود عذاب الیم و حکایت این جماعت حالا شده همان که در صادقانه ترین وضعیت باید نشسته به شاخ بن ببرد.
آخ......توی همین یک سال گذشته،چند نفر کشته شدند؟ چقدر آدم ،زن و مرد به کثیف ترین شکل شکنجه شدند.ببین تو ی سی سال گذشته توی آن دخمه های جهنمی شان چه خبربوده.
کتاب کوری خوزه ساراماگو را خوانده ای که....یک جایی دکتره از پیرمرده می پرسد این وضعیت ، از اینی که هست بدتر میشه؟جوابشو میده:آره ،تا جلوشو نگیری بدتر میشه.
این همه تحلیل نداره.میدانی که تحلیل در حوزه ی جامعه شناسی و تمام پیوستهایش تا بوده برای قلب واقعیت بوده و پیچاندن ساده لو ح هایی که ادعاشان میشده اهل فکرند.
یادم است یک اوسای نجار ی یه وقت گفت من چپ و راست نمیشناسم،هروقت من نون به نافم رسید یعنی اونایی که اون بالا نشستند آدم های درستی اند.استدلال از این کاری تر؛گویاترو ساده تر و همه فهم چی دیگر.
لا اله الاالله......همین حالاهم دارند می پیچانندمان.وگرنه اینی که میبینی رسم جنبش است ؟
ملت را بریز تو خیابان دم گلوله .یه عده کشته بشوند ،چند وقت بعد ازنو.؟
باز آنکه می برد ملت نیست.خیلی سیاه گویی شد.ولی دل  من هنوز خوش است به اینکه هر وقت بخواهم 
می گویم گور پدر همه ،بیا برویم پی دلمان.
دنیا نمی تواند شکستمان بدهد. دلی داریم از این دنیا که می ارزد به همه دنیا.

۱۳۸۹ خرداد ۵, چهارشنبه

از مردم ایران به مقام عظما:روسیه هم صدای انقلاب ما را شنیده است.



اگر  به این واکنش تند روسیه خوب دقت کنیم و احساساتی و بی خودی خوشحال نشویم و فکر نکنیم به به چه چه کار رژیم تمام شد؛یک چیز را باید با گوش جان بشنویم و برایش یقه ی شادی پاره کنیم.
آن هم همبستگی ماست و ترس دنیا از این همبستگی .
شعارهای مرگ بر روسیه با آن عظمت  و شور و هیجان یادتان هست؟
این صحبتهای آقای روسیه از دیپلوماسی و پشت پرده و تمام شدن پولهای ایرانی و به جیب زدنهای آنها و درگوشی توافق کردن با آمریکا و اینها نیست.
فقط و فقط لرزه بر اندامشان از شعار مرگ بر روسیه است.
آن زمان واکنش نشان ندادند چون  به قول قدیمی ها سیاست از زیر بته به عمل آمده و مردان سیاست تا وقتش نشود حرفی نمی زنند.
از اینها جالبتر لرزه ای بود که آن موقع به وجود مقام عظما افتاد و شعار علیه روسیه حرام شد.
زلزله ای که پیشبینی می کنند را در این زمینه خوب پیشبینی کرده بودند.پس لرزه های شعار مرگ یر روسیه مخرب تر از زلزله شعاری بود که ما دادیم.
خلاصه آقای مقام عظما بیا و صدای انقلاب این مردم را بشنو.
روسیه هم شنیده است.

۱۳۸۹ خرداد ۴, سه‌شنبه

آقای مقام عظما مجید توکلی یک نفر است.شما با یک ملت طرف هستید.

امروز آه و ناله های مادر مجید توکلی را که شنیدم خندیدم !! اگرچه دلم خون است.
خیلی وقت است با شنیدن خبرهایی که عظما را خوار و خفیف نشان می دهد خنده ام می گیرد.
راستش را بخواهید داستان داستان همان کارم از گریه گذشته است.
داستان آدمهایی که به سیم آخر زده اند.
کار و سیم خودمان را نمی گویم.
مقام عظما فرزاد کمانگر را به بند کشید ولی نمی دانست امیدرضا میرصیافی به جای او سبز می شود.
امیدرضا را کشت اما نمی دانست مجید توکلی جای او سبز شده است.
مجید را در بند کرده و نمی داند با چهل میلیون جوانی که هم پای نظام روییده اند و سبز هستند طرف است.
روزی که مقام عظما دستور به قتل داد و صریح اعلام کرد هرکه از فردا در خیابان باشد جانش دست خودش است و فردای آنروز جهان برای ندا آقا سلطان گریست فهمیدم کار مقام عظما تمام است و اشکبار خندیدم.
فهمیدم که کارش از لاپوشانی و ادای رهبر دینی درآوردن گذشته است.به ریش ملکوتی اش!!خندیدم.
فهمیدم کارش بیخ پیدا کرده و نقاب را برداشته و خود را به همه نشان می دهد.به کراهت پشت نقابش خندیدم.
فهمیدم غمگین است که چرا عمر نوح ندارد تا بتواند همه ما چهل میلیون آدمی که او را باور نداریم
یکی یکی .....دوتا دوتا.....۴۰ تا ۴۰ تا و شاید ۲۰۰۰ تا به ۲۰۰۰ تا در بند کند یا به دار بیاویزد.
خندیدم و فهمیدم که مقام عظما ترسیده است.

فاحشه خانه مکانی است که در آنجا مردهای فاحشه زنان را به فحشا وا میدارند.



فکر می کردم برای این روزها که قضاوت و عدالت به روزگار سیاه نشسته است و طرح مبارزه با زنان برای
ساکت کردن مردم در زمینه های دیگر به اجرا گذاشته می شود و از همه مهمتر به روزهای کودتا نزدیک
می شویم چه بنویسم؟
هیچ چیز به اندازه اینکه در گذشته که بوده ایم نباید ما را به حرکت وادارد.شاید اگر به درستی نه در حد شعاراز گذشته و گذشتگان با خبر بودیم هرگز به بلایی که رژیم منحوس ولایی به سرمان آورده و می آورد راضی
نمی شدیم.
....................
مهرانگیز منوچهریان نخستین سناتور زن در ایران بود.

سال ۱۲۸۵ در مشهد به دنیا آمد و در سال ۱۳۲۵ همراه با ۱۳ زن دیگر از نخستین دانشجویان دانشکده حقوق دانشگاه تهران شدند.
او توانست تا مقطع دکترا در این رشته پیش برود.
از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۱ سناتور انتصابی مجلس سنا بود اما پروانه وکالتش پس از انقلاب باطل شد.او در ۱۴ تیر ماه سال ۱۳۷۹ در تهران درگذشت.
سال اول دانشگاه در امتحان شفاهی حقوق مدنی بخش و بحث ((مربوط به زنان ))استاد این رشته یعنی دکتر  علی شایگان که خود از رهبران ملی بود و دوست نزدیک دکتر مصدق روبه مهرانگیز می گوید:
 - فاحشه خانه را تعریف کن.
مهرانگیز : فاحشه خانه مکانی است که در آنجا مردهای فاحشه زنان را به فحشا وادار می کنند.
دکتر شایگان:این بهترین تعریفی است که شنیده ام می بایست آن را همه جا ارائه کرد.ولی فاحشه یک صفت مونث است.
مهرانگیز پاسخ می دهد: در زبان فارسی صفت مذکر و مونث ندارد.به علاوه به همین صورتی که بیان می شود مقصود من را می رساند.
................................

(( کتاب "سناتور، فعاليت های مهرانگيز منوچهريان بر بستر مبارزات حقوقی زنان در ايران"
 داستان زندگی و فعاليت های حقوقی مهرانگيز منوچهريان حقوقدان، موسيقيدان و سياستمدار ايرانی است که توسط نشر توسعه منتشر شده است.
نويسندگان و گردآورندگان اين کتاب پروين اردلان و نوشين احمدی خراسانی هستند.
در کتاب سناتور زندگينامه زنی گردآوری شده که با توجه به فعاليت های چشمگير سياسی و اجتماعی اش برای احقاق حقوق زنان و تاثير غير قابل انکار وی در جهت ايجاد زمينه های آزادی اجتماعی زنان، با در نظر گرفتن شرايط جامعه سنتی و مرد سالارانه ايران در اوايل قرن جاری، چندان نزد نسل جوان ايران معروف نيست.{ بی بی سی} ))
..............
به امید روزهایی که مردم ما به حقوقشان آگاه شوند و آنچه که حقشان است بازپس گیرند ولو به جان.


۱۳۸۹ خرداد ۲, یکشنبه

بازمانده هولوکاست وقتی می فهمد ایرانی ام می گوید: بیا ببوسمت بچه شیرینم.بگذار سیاستمداران به جهنم بروند.



امروز از طرف یکی از همکاران همسرم برای گلکاری دعوت شده بودیم.
وقتی به محل قرار رفتیم فهمیدیم خانه سالمندان است.
ولی یک خانه سالمندان معمولی نبود.بازماندگان هولوکاست در جمهوری چک بودند.
حقیقتش را بخواهید اول که فهمیدیم یک مکان یهودی است فکر کردیم در لانه زنبور هستیم و اگر بفهمند من ایرانی ام تکه تکه ام می کنند.
مرد محترمی پرسید آیا دوست داریم پیش از گلکاری گشتی بزنیم؟
ساختمان بسیار زیبایی که حدود ۶۰ پیرزن و پیرمرد را روی چشمشان نگه می داشتند.
اتاقهایی برای کار دستی و استراحت.اتاقهای خصوصی  برای خودشان.اتاق موزیک و مهمان داری و ....
خلاصه به گلکاری که رسیدیم با پیرزن و پیرمردهایی رو به رو شدیم که تنها بودند و روی ویلچر.
هیچ کدامشان معمولی حرکت نمی کردند اما خنده رو و چشم انتظار بودند.
از آنجایی که ما به زبان چکی مسلط نیستیم سرمان به گلها گرم شد و فقط وقتی از کنارشان می گذشتیم به یک (دوبری دن) در زبان چکی یعنی سلام و روز خوش قناعت می کردیم.
یک ساعتی گذشت و صدای پیر و خسته ای را شنیدم که انگلیسی حرف می زد و با سگ دوستمان بازی می کرد.به طرفش رفتم و سلام کردم.جوابم را داد و گفت:
اهل کجایی شیرینم؟sweet heart
جواب دادم ایران.فورن اشک جمع شده در چشمهاش رو جاری کرد و گفت:
..و من اسراییلی هستم.بیا ببوسمت بچه شیرینم sweet child.بگذار سیاستمداران به جهنم بروند.
اسمش اولگاست.اصرار داشت مرا بیشتر ببیند.می گفت ما اسراییلیها و ایرانیها تنها آدمهایی در دنیا هستیم که هیچ مشکلی با هم نداریم زیرا مرز مشترکی میان کشورهایمان نیست و در طول تاریخ جنگی نداشته ایم.
از کورش گفت و اینکه یهودی ها رو در اون زمان آزاد گذاشته و یهودیها دوستش دارند.
از شباهت چهره های ایرانی و ایتالیایی و اسراییلی گفت و از یهودیای ایران که بسیار هستند و بلاخره از چرایی انکار هولوکاست توسط ما؟؟!!
برایش توضیح دادم که احمدی نژاد ما نیست و ما مردم آنها را دوست و باور داریم.
از من خواهش کرد بیشتر او را ببینم تا برایم از هولوکاست بگوید.از عزیزانی که از دست داده.از چگونگی زنده ماندن خودش و از حقیقت محضی که به گفته او یک دیوانه در دنیا پیدا شده و انکارش می کند.
این هم من و اولگا .....


۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۱, جمعه

برای مردم سرزمینی که معلمهاش سربه داران هستند و سرو روی قاتلهاش گلباران نگرانم.

برای مردم دیارم که احمدی نژاد گفت ظرفیتشان بالاست نگرانم.
نگران آدمهایی که برای لقمه نانی و قطره شرابی و تار مویی و اندیشه ناگفته ای و کوته کلامی جان می بازند 
اما همتشان بلند نیست.
برای ملتی نگرانم که پیشینیانش ۲۰۰سال سکوت کردند و فارسی سخن نگفتند.
همان هایی که پذیرای هر رنجی هستند و توانسته اند قتل عام و هجوم اسلام را فراموش کنند.
نگرانم برای خلقی که رو به پیشرفت بود و برای دین انقلاب کرد
ولی امروز گرسنه و رو به پس رفت ساکت مانده است.
مردمی که با وعده نفت بر سفره شان امیدوار شدند
گویی امروز از کمبود نان و آب و برق و بنزین نا امید نیستند.
نگرانم برای آدمهایی که در طول تاریخ سرطان عادت کردن را به سادگی یک عطسه به جان کشیده اند.
مردم دیار من به حقوقشان آگاه نیستند.گویی حق و باطل را تشخیص نمی دهند و نمی خواهند بدانند.
برای همه خودمان که با خبر نیستیم گویی دستور می گیریم چه بپوشیم و چه بپرستیم و چه بخوانیم و چه بگوییم.
خدایا نا امیدم کن.از این برداشت نا امیدم کن.
بگذار خرداد و تیر و شهریور و هر روز امسال مردم دیارم تغییر کنند و من از گفته خود پشیمان شوم.



۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۹, چهارشنبه

عجبا از زندانهای بلاد کفر که آدم رو نه تنها پیر نمی کنه پروار بر می گردونه برای ادامه کشتار.

چقدر این امامان جمعه و شنبه و هر روز هفته می گن بابا بلاد کفر مایه ننگ و شرم است و ما باور نمی کنیم؟
قاتلی رو آزاد کردند تا به آدم کشیهای رژیم ننگ و قتل خدمت کرده باشند.فکر کردند :
چه لزومی داره  رژيم هنرمند در گروگانگیری برای سرکوبها و آدمکشی از لبنان و فلسطین قاتل وارد کنند؟
اینها که ماشالله خودشون صادرات دارند...مال بد بیخ ریش صاحبش.
حقوق بشر هم به یک نگاه هیز سرکوزه ای گرامی و بانوی لوندشون!! بگذریم......
به این یارو نگاه کنید تو رو خدا.کچل رو نمی گما!!! 
 این سیاهی کیست؟ گزینه ها رو می دم خدمتتون:
۱- زن یک قاتل که شناسایی شده است.
۲-یک زن قاتل که می خواهد شناسایی نشود.
۳-مادر یک قاتل که مرده و این روحش است.
۴-خواهریک  قاتل مثل گزینه ۲.
۵- روح یک قاتل که اومده به این یکی خوش آمد بگه.
۶-ابلیس درون قاتل که به جای هاله نور بالای سرش هاله سیاهی است کنار دستش.
به نظرتون اون ژستی که گرفته برای شاخ گذاشتن روی سر بغل دستیشه؟ یا چی......؟؟

علی وکیلی راد قاتلی که توسط صادرکنندگان دموکراسی دو دستی به رژیم گروگانگیر آخوندی تقدیم شد


۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۸, سه‌شنبه

رییس قوه قضاییه اعلام کرد عدالت مهم نیست و فقط دلقکی برای بازیهای ولی فقیه است.

احتمالن شما هم نامه را خوانده اید.اگر نه من برایتان می گویم.
آقای صادق لاریجانی در پاسخ به نامه نمایندگان مجلس که خواستار دستگیری رهبران جنبش سبز بوده اند می گوید: نیازی به تذکر شما نیست رئیس دستگاه قضا ( که من باشم) منصوب رهبری است چگونه می توانم به دستور ایشان بی‌توجه باشم و به خود اجازه دهم که برخلاف نظر ایشان چنین کاری انجام دهم؟
خوب ما خوشحالیم که رافت اسلامی !!!؟؟ همانطور که شامل کلوتید ریس نامسلمان شد
شامل حال رهبران مسلمان این جنبش هم شده است
ولی این نامه و حرفهای آقای لاریجانی نشان می دهد که او نه به قضاوت می اندیشد.
نه حق و باطل برایش مهم است.نه عدالت و انسانیت را جایی به کار می برد و نه به جایگاهش واقف است.
بنابراین شغل اصلی ایشان را که همانا عروسکی گوشتی  بودن برای بازیهای ولایت فقیه است به خانواده این کاره ایشان تبریک عرض نموده برای خودشان و ۷ نسل بعدشان بودن در این سمتها را آرزو می کنیم.
برای خودمان و رهبران جنبش سبز هم آرزومندیم که نخواهیم به قانون اساسی برگردیم
 چون همین قانون اساسی انتصاب رییس قوه قضاییه را به عهده ولایت فقیه گذاشته است.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۶, یکشنبه

دستگیری رهبران جنبش سبز مثل این می ماند که یکی بر منبر مسجد شیعیان اعلام کند می خواهد حرم حضرت علی را منفجر کند.

خیال نکنید این آقای دادستان که به نظر می رسد الاغ لگدش زده و رد پای آن روی پیشانیش مانده بی جهت
پس از ۱۱ ماه شکر خوری کرده است.
تصور می کنم دو دلیل عمده دارد.
اول عکس العملهای جامعه مجازی است که می دانند اگرچه همه ایران نیستیم ولی بیش از نیمی از توانمندترینها هستیم.می دانند که جامعه مجازی تصمیم می گیرد و خبر رسانی می کند سپس مردم به اندازه ی توان و خواستشان اجرا می کنند.
مردم ما همیشه به دنبال معجزه هستند اما در طول تاریخ نشان داده ند که اگر بخواهند خودشان کیمیاگرند.
حکومت در پی این است که میزان هوشمندی مردم را بسنجد.
در واقع می خواهند به نوعی آمارگیری کنند که آیا دستگیری وقتش رسیده یا هنوز مردم داستان کودتا را فراموش نکرده اند و از این آقایان حمایت می کنند.
دلیل دوم ایجاد رعب و وحشت از حضور در سالگرد کودتای ننگین است.
همه عاقلان می دانند که در یک روز و یک شب به خصوص با روش مسالمت آمیز! حتا با کیمیاگری نمی توان رژیم  خونخواری مثل حکومت آخوندی را سرنگون کرد ولی حضور میلیونی مردم می تواند آب پاکی روی دستشان بریزد و متوجه شان کند که این دو مرد حتا با پیشینه ای که به حق یا ناحق داشته اند امروز مردمی هستند.
رژیم با دستگیری آقایان کروبی و موسوی خود را به دار خواهد آویخت و مثل این می ماند که یک بمب گذار بر منبر مسجد شیعیان اعلام کند می خواهد حرم حضرت علی را منفجر کند.
احمق هستند ولی نه تا این حد.اگر ما هم هوشیارتر باشیم.






۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۵, شنبه

مقام عظما چقدر بدبخت و ضعیف شده که آخرین زورش را به زنان نشان می دهد.

خیلی بدبخت شده اند.اگر چه کشته و مجروح و زندانی اش را ما مردم می دهیم ولی بدبختش آن سوی قضیه است.ضعف رژیم به حدی رسیده که برای ایجاد رعب و وحشت فقط یک راه برایش مانده ‍آنهم طرح عفاف و حجاب است.بهتر است بگوییم مثل یک پسربچه ۱۴/۱۵ ساله زورش فقط به خواهر کوچکه می رسد.
صدایش عین خروس بلند است و نخراشیده.آن قدر بی غیرت است که خواهرش را سر می برد و کتک می زند ولی برای حجابش تعصب دارد.
حضور زنان طی یک سال گذشته وحشت رژیم را ۱۰۰برابر کرد.فهمیدند که زنان ایران اگرچه پیچیده در کفن سیاه بودند ولی قدرتشان در صبوری و مقاومت بیش از مردان است.
چقدر سعی دارند این روزها سرمان را با طرح عفاف و تظاهرات حجاب گرم کنند تا ۲۲خرداد و یکسال گذشته را فراموش کنیم ولی خوشبختانه فشار زندگی در حکومت مقام عظما مغزهایمان را باز کرده است.
شنیده اید می گویند مرتاضها گرسنگی می کشند تا قدرتهای ماورایی شان را به عرصه ظهور برسانند؟
حکایت ماست و این رژیم.یک جورهایی به آنها تشکر بدهکاریم.آنقدر به ما گرسنگی دادند که می توانیم روی آب راه برویم.آنقدر گلویمان را فشرده اند که صدایمان گوش اسرافیل را کر می کند.
در این گیرودار هسته ای و انتخاباتی و اقتصادی و تحریمی و غیره ...که یقه مملکت را مثل مرض لاعلاج گرفته است طرح حجاب و عفاف هیچ چیز را نشان نمی دهد جز ضعف و سردرگمی حکومت.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۱, سه‌شنبه

چرا روحیه مان را می بازیم وقتی حکومت از گمنام ترینهای ما و وبلاگهای کم خواننده حتا می ترسد؟

اقا ( خانم) ما خیلی حساس هستیم.خبر شهادت رفقای کرد یهویی بهمون شوک وارد کرد و کمر دردی اومد سراغمون که هرگز جز برای دشمن ایشالله نبینید.
طفلکی احمداقا گفت دیسک کمر گرفتی... شاید هم چشمت کردن.
اخه یهویی سر ساعت ۱بعد از ظهر سرحال و قبراق ادم فلج بشه؟
چشم که نه!! الحمدلله چیز خاصی نداریم واسه چشم کردن دیسک هم نه چون سنی ندارم هنوز.( والله به خدا)
از این دکتر به اون دکتر( تلفنی البته چون اون ارتوپدی که انگلیسی بلد بود بیمه ما رو قبول نمی کرد اون که قبول می کرد انگلیسی حرف نمی زد اون که حرف می زد مرخصی بود)
ما هم فلج احمد اقا رو بی شام و ناهارش کردیم طفلکی.
 تا سر از اورژانس در اوردیم خلاصه.
ارتوپد هم نه.متخصص مغز و اعصاب.یک امپول زدن تو کمرم و یکی هم معمولی زدن به نشیمن گاه و خلاصه بهتر شدم.به لطف خدا و مرحمت شما و مهربونی احمد اقا البته.
حالا با اینکه از اثر داروها گیج و خسته و خوابالوده هستم دارم فکر می کنم گاهی اوقات شوک نه به خاطر مرگ ادمها که برای چگونگی ها و چراها به ما وارد می شه.
اگرچه همه ما به نوعی با این بندگان خدا به خصوص فرزاد کمانگر زندگی کرده و نگران بودیم ولی اون قدرها خبر ناگهانی و غم انگیز مرگ اونها نباید تاثیرگذار باشه.
برای من بود چون عصبانی شدم و فکر کردم چرا دستم به جایی بند نیست.
به همین خاطر از اون روز تا حالا موقت فلج شدم.
بعد یادم امد وبلاگی دارم که به لطف شما و خدای بزرگ روزی حداقل ۱۰۰ خواننده داره و قوم الظالمین هم از من می ترسه چون فیلترم کرده( مثل خیلی از شما)
پس چرا خودم رو باختم؟حتا برای یکی دو روز؟ ما به قدرتی که داریم واقف نیستیم.
باید اول خودمون رو پیدا کنیم و بعد برای سرنگونی دشمن تلاش کنیم.
دشمنی که از حقارت بوی تعفن می ده و حتا خودش دماغش رو گرفته.
با مجسمه دزدی.با ادم کشی.با تعطیل کردن مملکت.با چرندگویی تو نماز جمعه هاش و با شام دادن به کسانی که دشمن خطابشون می کنه.با اب بستن به سریالهایی که به خورد مردم می ده.
با همه این ها داره کرمهای عفونی که به جونش افتاده رو می خارونه.
بخارون اقای عظما.بخارون ولی بدون که ما شاید گاهی خسته باشیم مثل همه مبارزهای دنیا ولی
صبوریم و هوشیار و مصمم.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۹, یکشنبه

غم شهادت فرزاد کمانگر را به خشم تبدیل کنیم.

همه حرفها را از لحظه شهادت فرزاد کمانگر و چهار یار دیگرمان همه ی خوبان زدند.
نتوانستم حرفی نزنم با اینکه بغض راه گلویم را بسته است.
اما یادمان نرود قوم الظالمین می زنند تا صداها را خفه کنند.
می درند تا کمرها را بشکنند.
 می کشند تا بگریانند.
می رنجانند تا سردر گریبان شویم.
شکنجه روحی می دهند تا فراموشی بگیریم.
می ترسم که به زودی و شاید هم نه.. دیر تر...وقتی فراموش کردیم و سرمان به عزیزهای جدیدی گرم شد
خبر بدهند بهروز جاوید تهرانی و منصور اسانلو سکته قلبی کرده اند.
غم را به خشم بدل کنیم تا شمشیر حقمان بر گرز باطلشان کاری شود.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۸, شنبه

وقتی ما طاووس ندیده جوگیر می شویم.

امروز جای شما سبز اندازه یه جنبش ۷۰ میلیونی
 رفتیم یه ناهاری خوردیم سر راه یه دروازه گنده رو دیدیم تو یه پس کوچه که همه می رفتن تو.
ما هم سرمون رو کج کردیم رفتیم داخل.
چشمتون ایشالله از این روزها ببینه عین بهشت.
گفتیم شاید رفتیم زیر تراموا و اینجا بهشته.
صدای حوریهایی که اواز می خوندن هم می اومد.
چند تا تابلو دیدیم نوشته بود مجلس سنای جمهوری چک.
هم دیدنی بود.هم پولکی نبود.هم تاریخی بود.هم هنوز مجلس سنا بود.
هر چی چش چش کردیم یه نگهبان برای دوا درمون ببینیم نشد.
هر چی هم چش چش کردیم دوتا بچه سرتق و فضول ببینیم که بخواد این زبون بسته ی عشوه ای طاووسه رو بگیره و بچزونه و اینا.. ندیدیم.
ما هم که فقط تو باغ وحش یک بار بیشتر ندیده بودیم.اون هم از پشت قفس.
سر اخر به احمد اقا گفتیم بیا خودمون عکس بگیریم و گزارشی تهیه کردیم شاید به حول و قوه الاهی خوشتون بیاد.
می تونید عکسها رو برای دسک تاپ دانلود کنید البته مجبور شدم به خاطر سرعت دانلود در ایران کیفیت ها رو پایین بیارم.امیدوارم خراب نشده باشن.
کپی رایت هم متعلق است به رییس بزرگ اقای احمد اقای عزیز که حلالتون بعدن حساب می کنیم.


این طفلکی یال و کوپال نداشت کسی محلش نمی گذاشت.


بنده گان خدایی که حوری نبودن ولی بهشتی می خوندن.
اینجا دروازه ی بهشت بود.
ایشون هم اعجوبه ای هستن که یه خلق رو گذاشته بودن سرکار




این بنده خدا هم داره کاری می کنه که کودک درونش عقده ای نشه

این بنده خدا هم اون ترامواست که خیال کردیم رفتیم زیرش




۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۷, جمعه

اقای مهاجرانی من رادیکال ها سلطنت طلبان، مارکسیست ها و مجاهدین خلق نیستم.یک ازادی خواه ساده هستم.

اسم من پریسا صفرپور است.شعارم مرگ بر اصل ولایت فقیه است.خانه و کاشانه و پیشینه و امروزم پیداست.منظورتان از نامسلمانهای رادیکالی که پیرو ولایت نیستند چه کسانی بوده؟
همه ان جمعیت میلیونی که گفتند نه غزه نه لبنان همه انهایی که فریاد می زنند مرگ بر اصل ولایت فقیه به دلیل تجاوزها و زندانها گمنام مانده اند وگرنه انها هم رادیکال و نامسلمان نیستند.
ما همانهایی هستیم که شما بودید.شعارمان فرق کرده.نه شرقی نه غربی یادتان هست؟مرگ بر شاه خاطرتان هست؟
خط تعیین نکنید.خودی و نا خودی و بی خودی نکنید.بگذارید مردم راهشان را بروند.
اگر زندگی در انگلستان و حضور ملکه به مذاقتان خوش امده و قیم دوست شده اید همانجا بمانید و گوشتان را به روی صدای قلب و روح مردم باز کنید.کمی هم درباره ملکه تحقیق کنید او کاره ای نیست.
ولی فقیه مردم نیست.
این ملت اگر ولی می خواست مرحوم محمدرضا نقشش را خوب بلد بود اسمش هم ولی نبود.پدر خوانده میشد.
چرا نگهش نداشتند؟
این جنبش سبز و ابی و قرمز نیست.ازادی خواه و مردمی است.انگ اسلامی و ولایی و خدایی به ان نچسبانید.
برای خاطر همان خدا هم که شده مسلمان و غیر مسلمان نکنید.جایگاه ارزشمندی که در دل مردم دارید را حفظ کنید.
به شخصه ازادی سینما و نسبتن مطبوعات و نشر و کتاب را در زمان وزارت شما می ستایم خرابش نکنید.
به نظر رو شنفکر می ایید و نویسنده و متفکر هستید.این انگ چسباندن برای شما زیبا نیست.
به نظر نمی رسد ساده لوح یا بی رحم باشید و تصور کنید ندا و سهراب و بقیه رفقا پیرو ولایت فقیه بودند.
از مادران داغدار و سبزشان پرسیده اید؟ و اگر نه از نظر شما سلطنت طلب و مارکسیست و مجاهد هستند؟
شما احمد زیدابادی را بهتر از ما می شناسید.شکنجه می شود چون پیرو ولایت فقیه نیست.مجاهد و مارکسیست و سلطنت طلب بوده و ما نمی دانستیم؟
همه انهایی که در زندانها شکنجه می شوند و به اعدام محکومند و زندانهای طولانی مدت دارند اقای مهاجرانی پیرو ولایت فقیه نیستند مارکسیست هم نیستند.مجاهد و سلطنت دوست هم نیستند.
جسارتن دوست گرامی ما دیگر احمق نیستیم که پیرو شما باشیم در حالیکه زندان و زجرش را دیگری می کشد.
خون کس دیگری ریخته بشود و شما جنبش سبز را معرفی کنید.
همه این اعتقادات سیاسی هم که نام بردید محترم هستند.بگذارید مردم خودشان انتخاب کنند.
حتا ولایت فقیه را.همانطور که اقای خمینی گفت:
۳۰سال پیش پدری انتخابی کرده..به بچه امروز چه ربطی داره؟؟!! یادتان هست؟
صبر مردم حدی دارد.همانطور که بر سر حکومت خراب شد و از کشتی نظام پیاده شدند ممکن است از سفر سبزی که شما همسفرش هستید هم پیاده شوند و رادیکال را ان روز خواهیم دید.
شما هم که دارید همان راه دیکتاتوری را می روید.هر که با ما نیست بر ماست؟!!
این جنبش خونین و فراگیر شده.این طرف و ان طرف از زبانش حرف نزنید.
حتا اگر شخص اقایان موسوی و کروبی هم روزی از روی حرف ملت یعنی مرگ بر اصل ولایت فقیه عبور کنند دیگر جایی بین مردم نخواهند داشت.







دلتنگم برای ازاده هایی که ازاد نیستند



غمگینم از ازادهایی که نمی خواهند ازاده باشند.
نگرانم برای ازاده هایی که ازادی را به سخره می گیرند.
خسته ام از ازادهایی که ادای ازاده ها را در می اورند.
متنفرم از ازادهایی که ازاده نیستند.
دلگیرم از بازاری که ازاده گی را برای ازادی حراج کرد.
می ترسم از ازادهایی که به ازاده گی می خندند.
بهت زده ام از ازادی که باید برای ازاده گی رهایش کرد.
بدم میاید از ان ازادی که دشمن ازاده گی است.
واااااای چه بازار شلوغی است......
(......دودوتا چارتا چارچارتا چارتا پن پنش تا..شیش شیتا...
...زیر اسمان وطنی که در ان فقط مرگ را به مساوات تقسیم می کردند.)*
کم نیستند انهایی که ازادی را سر می کشند و ازاده گی را قی می کنند.

*حسین پناهی

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۳, دوشنبه

ای کاش اگاه تر بودیم تا به جای اقتدا به دین فروشان به عالمان رو کنیم.

متاسفانه این حقیقت محض است که اگر دین و مذهب دست از سر بشر بردارد انسان خودش از سر نااگاهی یا تنبلی ان را می جوید.
اکثر ادمها کتابهای دینی شان را نمی فهمند و غم انگیز است بخشهایی را که می فهمیم برای تطهیر دین
باور نمی کنیم و با تفسیر بخشهایی که نمی فهمیم ان را حیرت انگیز جلوه می دهیم.
متاسفانه در تمام ادیان بزرگان فرهنگ و ادب و فلسفه و علم به دست مروجان دین کشته شده اند
اما کجای تاریخ سراغ دارید معلم و عالمی یکی از انها را کشته باشد؟
هنگامی که با مذهب شستشوی مغزی می شویم
از خودمان نمی پرسیم چرا اموزش دهندگان دینی بیش از انکه به علم اموزی و انسانیت تشویقمان کنند
از برهنگی و روابط جنسی سخن می گویند؟
مروجان دینی در تمام ادیان به گونه ای از بخشنده گی مادی سخن می رانند تو گویی خودشان خالق هستی هستند اما فراموش می کنیم انها با صدقه ای که از خودمان می گیرند ارتزاق می کنند.
در تمام دنیا و مذهبها کتابی را به ما نشان می دهند و داراییمان را از ما می گیرند.
به این بهانه که این کتاب دنیا و اخرت شما را می سازد و ما غرق در ان کتاب دارایی که از ما دزدیده اند را فراموش می کنیم.
علم را زیر سوال می برند و حماقتی که به ان دچار شده اید را ستایش می کنند.
هرچه که برای مردم ممنوعه است برای دین فروشان نیست
به این بهانه که خداوند انها را وسیله قرار داده و عوام درک نمی کنند.
هرگاه سرتان را بلند می کنید تا سوالی از هوشمندی بپرسید 
به نام کتاب مقدس از پرسش منعتان می کنند.
... و از همه حیرت انگیز تر اینکه بشر را از دنیا منع می کنند
و جزا و تاوان سنگین و اتش و خشم خدا را وعده می دهند
در حالیکه مسلسل وار به مغزها می کوبند خداوند بخشنده و مهربان است.
ای کاش اگاه تر بودیم تا به جای اقتدا به دین فروشان به علم شناسان رو کنیم.







۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۲, یکشنبه

ما که ملتی خداشناس اما سکولار هستیم نباید بگذاریم ایت الله بروجردی را اینگونه وحشیانه در زندان نگهدارند

همه ما بچه های بعد از انقلاب با نام اخوند خنده مان گرفته است.
ولی کم کم ایت الله منتظری را شناختیم.
شیخ مهدی کروبی هم یکی از انهاست که دوستش داریم.
ایت الله کاظمینی بروجردی هم به نظر من  شاه مهره انسانیت است در لباس روحانیت.
با این اسامی اسم اخوند حرمت پیدا می کند و روحانی خوانده می شوند.
چرا برای ازادی ایت الله بروجردی صدایی و اطلاعیه ای و خبری و تقاضای سازمان یافته ای صورت نمی گیرد؟
ای کاش اقایان کروبی و موسوی در این گیرودار دعوای حقوقی و حقیقی که مردم سازماندهی اش می کنند و ایشان رهبری اش را به عهده دارند کلامی هم برای ازادی اقای بروجردی به زبان بیاورند.
این روزها روزنامه ها و مجله های بین المللی چشم به دهان انها دوخته اند خوب است از سر انساندوستی و نه سیاسی و مذهبی که ممکن است اختلاف نظر داشته باشند نامی از این بزرگوار برده می شد تا نگاههایی تا ازادی به سویش کشیده شود.
از دست دادن و فراموش کردن مردی مثل اقای کاظمینی بروجردی برایمان در دراز مدت گران خواهد بود.
ما که ملتی خداشناس اما سکولار هستیم نباید بگذاریم ایت الله بروجردی را اینگونه وحشیانه در زندان نگهدارند
از خانمها شیرین عبادی و شادی صدر و غیره که به حق و به لیاقت و به زحمت راه به جایی یافته اند
تقاضا می کنم به جدیت و محکم برای ازادی این انسان ازاده قدم بردارند.
اگر چه خوب است اینهمه برای ازادی جعفر پناهی عزیز صداهایمان بلند شده است و یا برای برادر عزیزمان مجید توکلی مردان روسری پوش کمپین راه انداختند و او را جهانی کردند
ولی طی این ۳/۴ سال به این بزرگوار کم لطفی فراوانی شده است.
ای کاش اقای گنجی یک روز به یاد ایت الله بروجردی جلوی سازمان ملل روزه سکوت بگیرند یا نمادین اعتصاب غذا کنند.
ای کاش همه انهایی که برای ازادی به نماد تبدیل شده اند و من همه را تک تک به خاطر ندارم حرکتی انجام دهند.
دوستان وبلاگ نویس هم شاید با روان کردن سیل پست مربوط به ایشان بتوانند تاثیر گذار باشند.



پلیس در نقاط مختلف دنیا



امریکا:
شما خلاف می کنید.پلیس شما را دستگیر میکند.احیاناً آن وسط مقادیری مشت و لگد توسط افسر پلیس دریافت میدارید. یک نفر از این صحنه فیلم میگیرید و در اینترنت پخش می کند. صحنه ضرب و شتم شما از 222 کانال خبری و سیاسی پخش می شود. پلیس رسوا می شود.پلیس از مردم امریکا عذرخواهی می کند.پلیس 15 میلیون دلار به شما غرامت می دهد.شما نیز به خاطر جرمی که مرتکب شده اید مجازات می شوید.

ایتالیا:
شما خلاف می کنید. پلیس شما را دستگیر می کند. شما به پلیس رشوه می دهید. شما آزاد می شوید!

فرانسه:
شما خلاف می کنید اما پلیس شما را دستگیر نمی کند چون فعلاً به خاطر حقوق پایینش در حال اعتصاب است.

انگلیس:
شما خلاف می کنید و پلیس یک مسلمان سیاه پوست عرب را به جای شما دستگیر می کند.

آلمان:
شما خلاف می کنید و سگ های پلیس ردتان را پیدا می کنند و شما را دستگیر می کنند.

سوئیس
شما خلاف نمی کنید .پس نیازی به حضور پلیس نیست.

عراق:
شما خلاف می کنید.پلیس شما را دستگیر می کند.در حین دستگیر شدن بمبی که در جورابتان جا سازی کرده اید منفجر می کنید و به همراه پلیس می میرید.

چین:
شما خلاف می کنید؟ شما اعدام می شوید!

امارات:
شما حال و حوصله خلاف ندارید و به جایش با همراهی پلیس ،از کشور های همجوار دختر وارد می کنید!

هندوستان:
شما خلاف می کنید.پلیس شما را دستگیر می کند و شما عاشق دختر رییس پلیس می شوید و توسط اون دختر از زندان فرار می کنید و در حالیکه دو تایی آواز میخوانید و دور درخت می چرخید و روسری دورگردن معشوقه تان می پیچید و هی دستش را می گیرید و می کشید و ول میکنید به دوردست ها فرار می کنید.

هلند:
 ز آنجا که همه کار های خلاف در این کشور خلاف محسوب نمی شوند بنابراین شما خواهر و مادر تان را هم که به یکدیگر پیوند بزنید باز هم خلاف محسوب نمی شود و پلیس دستگیرتان نمی کند!

روسیه:
شما خلاف می کنید اما قبل از آنکه توسط پلیس دستگیر شوید توسط گروه های رقیب کشته می شوید.

یک کشور آسیایی که اسمشو نمیاريم:
 ما خلافی نمی کنید اما پلیس شما را دستگیر می کند.شما ناپدید می شوید.یک هفته می گذرد و خبری از شما نمیشود.دو هفته میگذرد و کسی خبری از شما ندارد.پلیس دستگیری شما را تکذیب می کند..اداره قضاوت نسبت به وجود شما ابراز بی اطلاعی می کند.بیمارستان ها و زندان ها و پزشکی قانونی هم از شما خبری ندارند.در پایان هفته سوم یک سایت محارب و معاند و فتنه گر و برانداز و اغتشاش گر و حرمت شکن مکان دقیق دستگیری ، همراه با فیلم ضرب و شتم تان را پخش می کند. پلیس از طریق 222 کانال خبری و سیاسی این اتفاق را تکذیب می کند و فیلمبردار این صحنه را تحت تعقیب قرار می دهد! شما هم بالاخره یه بلایی سرتان می آید. نگران نباشید...


پ ن:
این مطلب با ایمیل به من رسیده و منبع در آن قید نشده است متاسفانه.