۱۳۸۹ تیر ۳, پنجشنبه

بغض ۳۰ ساله یک ساله می شود و من هنوز از دلتنگیهام ننوشته ام.



بلاگی داشتم به اسم حرفدونی که هر روز اونجا با خودم حرف می زدم و درد دل می کردم.
پنج شش نفر بیشتر خواننده نداشت ولی خوب پر بود از حرفهای روزمره ی دلم.
بعد از مرگ امیدرضا میرصیافی در اونجا رو گل گرفتم و چندماه سکوت کردم.
و در تاریخ ۳۰ تیر ۸۸ دوباره نوشتن رو با بغض ۳۰ ساله شروع کردم.
این پست رو هم دارم برای خودم می نویسم.
کودک درونم احساس تنهایی می کنه و به ناز و نوازشم نیاز داره.
خودم رو از یاد بردم.
غرق در دنیای بیرون و مردم.آدمهایی که وجود خارجی ندارند و پشت آی دی ها پنهان هستند.
غرقم تو دلتنگیهای مادرم و غوطه ور شدم در خبرهای پلشت.
آسایش زندگیم رو فراموش کردم و چسبیدم به آرامشی که دیگران ندارند.
پریسای عزیزم از دوست داشتنهای ظاهری و دروغین خسته شده.
از آدمهایی که حد خودشون رو نمی دونند خسته شده.
گاهی اوقات نصیحتش می کنم که دیواری  دور خودت بکش و پل کوچک چوبی بزن به دنیا و کنارش تابلوی وی آی پی گوشش شنوا نیست.
تو این بلاگ از همه چیز نوشته ام الا خودم.
اینجا برای دختری که در کامنتی نوشته بود کمی نا امید شده مطلب نوشتم اما برای پریسا نه.
برای مادر مرده ها و مرده ها و مادرها.برای یتیم ها و پدرها.خواهرها و برادرها.
برای دوست و آشنا.برای خنده و شادیها.برای عید و کریسمس و روزها و شبها.
اسمم رو سر در اینجا گذاشتم و نعمت دیدار خانواده ام رو برای همیشه  شاید از دست دادم.راستی چرا؟
چقدر نوشتن رو دوست دارم و به خاطرش بیچاره کودک درونم بازنده است.
اومدم اینها رو نوشتم که به خودم یادآوری کنم مجبور نیستم بنویسم.
مجبور نیستم اینقدر احساس مسئولیت کنم.
مجبور نیستم جای خیلیها فکر کنم و حرف دلشون رو بزنم.
پریسا جان اگر تو رو دوست نداشته باشم نمی تونم هیچکس و هیچ چیز رو دوست بدارم.





۷ نظر:

  1. پریسا جان اگر خودت رو دوست نداشته باشی نمی تونی هیچ کس و هیچ چیز رو دوست بداری.خیلی خسته ای

    پاسخحذف
  2. خدا رو شکر که خودت رو یادت اومد.مدتهاست فهمیدم خسته ای.

    پاسخحذف
  3. از اولین مطلب مزخرفت که 10 ماه پیش در دنباله دیدم فهمیدم هیچی نیستی یک سال سر خودت را گرم کردی و درجا می زنی تعطلیل کنی بری گل قالی بشمری بهتره

    پاسخحذف
  4. به کوری چشم کور دل حسود کینه ورزی مثل تو همه چیز هستم و بس که همه چیزم خسته ام.تو آخر تو حسادت خودت می میری دختر برات نگرانم.

    پاسخحذف
  5. من پری کوچک غمگینی میشناسم که در اقیانوسی بزرگ مسکن دارد و دلش را در یک نیلبک چوبین مینوازد، آرام آرام... احمد

    پاسخحذف
  6. یکسالگی وبلاگت مبارک..تقریبان یه خورده زودتر شروع کردم البته توی بلاگر...به نظر من به عنوان یک خواننده وبلاگت بسیار موفق بوده و در آینده هم موفق تر..برات ارزوی آرامش دارم..به خود فکر نکردن یه نوع برون فکنی ست که بعضی مواقع خوبه!خودم هم به اون گرفتار میشم خیلی زیاد..

    پاسخحذف
  7. يکسالگي وبلاگت مبارک
    اميدوارم به فعاليت وبلاگيت همچنان ادامه بدي و نوشتن رمان جديد خللي تو وبلاگ نويسيت ايجاد نکنه
    موفق باشيد

    پاسخحذف