(( شما درخارج از کشور و به دور از هرگونه تهدید و فشار روانی داری زندگی خوبی رو سپری میکنی و از درد و فشارهای ما در داخلاونطور که باید خبر نداری
آیا شما تا حالا وحشت حمله نیروهای گارد و موتور سوارها رو تجربه کردی وقتی که حتی نیروهای انتظامی و پلیس هم فرار میکنن از دستشون؟
تا حالا درد باتوم و تسمه و چوب دستی رو کشیدی؟
تا حالا چشات با گازاشکآور و گاز فلفل سوخته؟
تا حالا دیدی که جلو چشات یه موتور سوار به یه پیر زنی که از ترس افاتده زمین حمله کنه و با موتور بره روش؟
تا حالا صدای جیغ زنی رو شنیدی که دارن بزور میبرنش تو ون پلیس و اینقدر زدنش که صورتش خون خالیه و تو هم از شرم که نمیتونی کاری براش بکنی اشک تو چشات جمع بشه و بخودت و این زندگی فحش بدی؟
نه میدونیم که هیچ کدوم رو تجربه نکردی ولی ما تو ایران تجربه کردیم و مطمئن باش خودمون میدونیم که چکاری بهتره و چطوری باید مبارزه کنیم
مبارزه من هم تو خیابونه و هم تو این دنیای مجازی و خودتم خوب میدونی که تا همین امروز عقب نشستم ولی بهتره شماهایی که تو خارج هستین فقط زحمت مبارزه مجازی رو بدوش بکشین و از دادن راهکار برای ما مردم داخل کشور دست بردارین که این راهکاریهای شما نه تنها باعث پیروزی ما نمیشه بلکیه باعث تفرقه و دو دستگی در بین ما و سرخردگی بشتر ما هم میشه
ببخشیداینقدر صریح حرف زدم خواهر خوبم
saeed bayanie))
من با هویت اصلی حرف می زنم.اسم و نام و آدرس من برای مامورهای از خدا بی خبری
که از هیچ خدا و حق و بنده ای نمی هراسند مشخص است.وبلاگ نویسان انگشت شماری این کار را می کنند.
وقتی شما از نوشتن و گفتن زیاد و حرف حق زدن در مملکت به خون دل خوردن می افتید و فقط به دنبال راهی می گردید که بتوانید تنفس بکنید و بیشتر از پیش برای اطرافیانتان مایه دردسر نشوید یا مورد تجاوز قرار بگیرید و دلشکسته شوید یا مرد و زن جوان همسایه و هم خانه ات نفهمد تو برای حقیقت بی آبرو شده ای عطای همه را به لقایش می بخشی و می فهمی که جای تو آنجا نیست و مردم به تجاوز عادت کرده اند زیرا خودشان هم ناخواسته متجاوز هستند.
زنی که از زیر ابرو یا هیکل دختر فامیل داستان بسازد و نقل فامیلش کند متجاوز است.
جوانی که در تاکسی خودش را به تن کناردستی بکشد متجاوز است.
کسی که حق حرف زدن را از دیگری بگیرد و از او با لحن به ظاهر مودبانه بخواهد ساکت شود متجاوز است.
کسانی که خیال می کنند از دیگران در ایرانی بودن سهم بیشتری دارند متجاوز هستند.
دوست عزیز اگر ندا آقا سلطان زنده بود و می آمد بیرون همین تو سال دیگر همین موقع به او می گفتی حرف نزند و ساکت باشد و فقط به مبارزه مجازی اش بپردازد و نسخه نپیچد.
ببخشید مبارزه مجازی را می شود برای من توضیح بدهی؟از نظر تو مبارزه مجازی رای دادن به لینکهای بالاترین و دنباله است یا کامنت گذاشتن زیر بیانیه های تو؟
اینکه من خارج نشین هستم حق ندارم از حقم حرف بزنم یا به خانواده ام در قالب یک مطلب وبلاگی یاداوری کنم چه مصیبتی گریبانگیرشان است و باید به خیابان بروند؟
تو از کدام سیاره آمده ای که خیال می کنی ما هیج دردی نکشیده ایم؟
تو به چه حقی این سوالهای مسخره را از من می پرسی و توقع داری مسائل زندگی ام را بازگو کنم؟
چطور به خودت اجازه می دهی تصور کنی حق با تو است درحالیکه از مردم شناخت نداری؟
فرق تو و احمدی نژاد چیست؟
تو اگر تازه یکسال است معنای مبارزه را فهمیده ای من یک سال است که دارم فراموش می کنم.
اگر باتومی خورده ای برای خودت و خواسته هایت بوده و من هم اگر حرف می زنم
برای تو است و آنچه که در همان مطلب بیان کردم.مردم کشورم و خانواده ام و عزیزانم.
آیندگانی که حجتیه قصد دارد شستشوی مغزیشان بدهد و احتمالن همان می شوند که امروز تو هم هستی.
منت آنچه را که به خودت مربوط است بر سر امثال من نگذار.
اینکه من تهدید بشوم یا خانواده ام یک سال تمام سرزنشم کنند که با نوشته هایم آرامش آنها را در ایران به هم ریخته ام مبارزه نیست ولی به خیابان رفتن شما که یک در میلیونی و پر از شاید و اما مبارزه است؟
حاشا به غیرت شمایی که بخواهید آینده ساز بشوید.
تف به ایرانی که در آینده افکار امثال شما اداره کند.
و تاسف برای من که از این افکار و رنجها فرار کرده ام و بخواهم با درگیر شدن دوباره به آن فضا برگردم و هم رنج شما را بکشم و هم غصه گذشته را بخورم.
پیام شما را باید به گوش محسن سازگارا و دکتر نوریزاده و رادیو تلویزیونهای خبری و همه رساند
تا دهانشان را ببندند و به قول تو نسخه نپیچند و شما در رویاهایت پیروز شوی.
دوستانی مثل تو هزاربرابر خطرناکتر از دشمنها هستند.
اگر همه مبارزهای جنبش سبز مثل تو هستند ایران ویران تر از آنچه که خیال می کنیم است.
خانواده و عزیزان من هم اگر مثل تو هستند دلسوزی من بیهوده است باید اینجا به خودم و زندگی شاهانه ام !!!بپردازم و همه شما را فراموش کنم.
همان کاری که تلویزیونهای لوس آنجلسی کرده اند و همین تو هر روز در دل و دینت لعنتشان می کنی.هرچند کار امثال شما اصولن بیشتر از ناله و لعنت نیست.
در آخر برای تو و همه آنهایی که مثل تو فکر می کنند آنچه را که من داشته ام و دارم آرزو می کنم.
بعدها که آرزوی من برای تو برآورده شود می فهمی که این یک آرزو است یا یک نفرین.
پی نوشت:
آقای سعید لطف کردند برای توجیه خودشون و در جواب کامنتها چندبار اینجا پیام گذاشتند و من به دلیل نفرتی که حرفهای ابتداییشون در من ایجاد کرده نخونده پاک کردم و منتشر هم نکردم دلیلی هم نمی بینم دائم پیام بفرستند و زحمت خودشون و من رو زیاد کنند.
آیا شما تا حالا وحشت حمله نیروهای گارد و موتور سوارها رو تجربه کردی وقتی که حتی نیروهای انتظامی و پلیس هم فرار میکنن از دستشون؟
تا حالا درد باتوم و تسمه و چوب دستی رو کشیدی؟
تا حالا چشات با گازاشکآور و گاز فلفل سوخته؟
تا حالا دیدی که جلو چشات یه موتور سوار به یه پیر زنی که از ترس افاتده زمین حمله کنه و با موتور بره روش؟
تا حالا صدای جیغ زنی رو شنیدی که دارن بزور میبرنش تو ون پلیس و اینقدر زدنش که صورتش خون خالیه و تو هم از شرم که نمیتونی کاری براش بکنی اشک تو چشات جمع بشه و بخودت و این زندگی فحش بدی؟
نه میدونیم که هیچ کدوم رو تجربه نکردی ولی ما تو ایران تجربه کردیم و مطمئن باش خودمون میدونیم که چکاری بهتره و چطوری باید مبارزه کنیم
مبارزه من هم تو خیابونه و هم تو این دنیای مجازی و خودتم خوب میدونی که تا همین امروز عقب نشستم ولی بهتره شماهایی که تو خارج هستین فقط زحمت مبارزه مجازی رو بدوش بکشین و از دادن راهکار برای ما مردم داخل کشور دست بردارین که این راهکاریهای شما نه تنها باعث پیروزی ما نمیشه بلکیه باعث تفرقه و دو دستگی در بین ما و سرخردگی بشتر ما هم میشه
ببخشیداینقدر صریح حرف زدم خواهر خوبم
saeed bayanie))
من با هویت اصلی حرف می زنم.اسم و نام و آدرس من برای مامورهای از خدا بی خبری
که از هیچ خدا و حق و بنده ای نمی هراسند مشخص است.وبلاگ نویسان انگشت شماری این کار را می کنند.
وقتی شما از نوشتن و گفتن زیاد و حرف حق زدن در مملکت به خون دل خوردن می افتید و فقط به دنبال راهی می گردید که بتوانید تنفس بکنید و بیشتر از پیش برای اطرافیانتان مایه دردسر نشوید یا مورد تجاوز قرار بگیرید و دلشکسته شوید یا مرد و زن جوان همسایه و هم خانه ات نفهمد تو برای حقیقت بی آبرو شده ای عطای همه را به لقایش می بخشی و می فهمی که جای تو آنجا نیست و مردم به تجاوز عادت کرده اند زیرا خودشان هم ناخواسته متجاوز هستند.
زنی که از زیر ابرو یا هیکل دختر فامیل داستان بسازد و نقل فامیلش کند متجاوز است.
جوانی که در تاکسی خودش را به تن کناردستی بکشد متجاوز است.
کسی که حق حرف زدن را از دیگری بگیرد و از او با لحن به ظاهر مودبانه بخواهد ساکت شود متجاوز است.
کسانی که خیال می کنند از دیگران در ایرانی بودن سهم بیشتری دارند متجاوز هستند.
دوست عزیز اگر ندا آقا سلطان زنده بود و می آمد بیرون همین تو سال دیگر همین موقع به او می گفتی حرف نزند و ساکت باشد و فقط به مبارزه مجازی اش بپردازد و نسخه نپیچد.
ببخشید مبارزه مجازی را می شود برای من توضیح بدهی؟از نظر تو مبارزه مجازی رای دادن به لینکهای بالاترین و دنباله است یا کامنت گذاشتن زیر بیانیه های تو؟
اینکه من خارج نشین هستم حق ندارم از حقم حرف بزنم یا به خانواده ام در قالب یک مطلب وبلاگی یاداوری کنم چه مصیبتی گریبانگیرشان است و باید به خیابان بروند؟
تو از کدام سیاره آمده ای که خیال می کنی ما هیج دردی نکشیده ایم؟
تو به چه حقی این سوالهای مسخره را از من می پرسی و توقع داری مسائل زندگی ام را بازگو کنم؟
چطور به خودت اجازه می دهی تصور کنی حق با تو است درحالیکه از مردم شناخت نداری؟
فرق تو و احمدی نژاد چیست؟
تو اگر تازه یکسال است معنای مبارزه را فهمیده ای من یک سال است که دارم فراموش می کنم.
اگر باتومی خورده ای برای خودت و خواسته هایت بوده و من هم اگر حرف می زنم
برای تو است و آنچه که در همان مطلب بیان کردم.مردم کشورم و خانواده ام و عزیزانم.
آیندگانی که حجتیه قصد دارد شستشوی مغزیشان بدهد و احتمالن همان می شوند که امروز تو هم هستی.
منت آنچه را که به خودت مربوط است بر سر امثال من نگذار.
اینکه من تهدید بشوم یا خانواده ام یک سال تمام سرزنشم کنند که با نوشته هایم آرامش آنها را در ایران به هم ریخته ام مبارزه نیست ولی به خیابان رفتن شما که یک در میلیونی و پر از شاید و اما مبارزه است؟
حاشا به غیرت شمایی که بخواهید آینده ساز بشوید.
تف به ایرانی که در آینده افکار امثال شما اداره کند.
و تاسف برای من که از این افکار و رنجها فرار کرده ام و بخواهم با درگیر شدن دوباره به آن فضا برگردم و هم رنج شما را بکشم و هم غصه گذشته را بخورم.
پیام شما را باید به گوش محسن سازگارا و دکتر نوریزاده و رادیو تلویزیونهای خبری و همه رساند
تا دهانشان را ببندند و به قول تو نسخه نپیچند و شما در رویاهایت پیروز شوی.
دوستانی مثل تو هزاربرابر خطرناکتر از دشمنها هستند.
اگر همه مبارزهای جنبش سبز مثل تو هستند ایران ویران تر از آنچه که خیال می کنیم است.
خانواده و عزیزان من هم اگر مثل تو هستند دلسوزی من بیهوده است باید اینجا به خودم و زندگی شاهانه ام !!!بپردازم و همه شما را فراموش کنم.
همان کاری که تلویزیونهای لوس آنجلسی کرده اند و همین تو هر روز در دل و دینت لعنتشان می کنی.هرچند کار امثال شما اصولن بیشتر از ناله و لعنت نیست.
در آخر برای تو و همه آنهایی که مثل تو فکر می کنند آنچه را که من داشته ام و دارم آرزو می کنم.
بعدها که آرزوی من برای تو برآورده شود می فهمی که این یک آرزو است یا یک نفرین.
پی نوشت:
آقای سعید لطف کردند برای توجیه خودشون و در جواب کامنتها چندبار اینجا پیام گذاشتند و من به دلیل نفرتی که حرفهای ابتداییشون در من ایجاد کرده نخونده پاک کردم و منتشر هم نکردم دلیلی هم نمی بینم دائم پیام بفرستند و زحمت خودشون و من رو زیاد کنند.
چی شده پریسا جون؟نچقدر عصبانی؟کی هچی غلطی کرده؟خجالت داره واقعن؟همین خارج نشینها نبودن که الان دهن مردم گاییده بود.عجب احمقی بوده واقعن.کودتاچی نیست به نظرت؟هرچند نوشته خواهر خوبم لابد می شناشیدش
پاسخحذفمردم ما اگر لایق بودند که سازنده گیها و پیشرفتهای شاه رو نمی گذاشتند پای بی دین و ایمانی و انقلاب نمی کردند.سر خودت رو با آزادی مردم ایران درد نیار خانم.
پاسخحذفمبارزه شما خانم صفرپور گرامی بسیار حقیقی تر و دلنشین تر از مزخرفاتیه که روزی ۱۰۰ تا وبلاگ نویس سرهم می کنند بی اونکه هویت مشخص داشته باشند.خیابون رتنها همونطور که شما در مطلب قبلی گفتید برای اینه که به تن رزیم لرزه بندازه.این پسر بچه هم که نوشته باتوم خورده نمی دونه که هزینه ازادیش همین باتوم خوردنهاست وگرنه آزادی عین هلو نمیاد بره تو گلو.شما هم به عنوان یک فرد حقیقی یک جور دیگه هزینه می ده.متاسفانه جنبش سبز پر است از این بچه های کم سن و سالی که از مبارزه جز املاش هیچی نمی دونند
پاسخحذفمرسی پریسا عزیز، من هم بعضی اوقات با این حرفها روبرو میشم، ولی کلا جوابتون جالب و خوب بود،حرف زدن با اصلاح طلبهای رأی اولی بسیار سخت تر از حرف زدن با بسیجی و چماقدارهای اسلامی است
پاسخحذفآقای سعید میبخشید هموطن خطاب نمیکنمتون چون شما، ماها رو از خودت نمیدونی، ولی به عنوان یک نفر که دست به قلم میبره و وبلاگ نویس هست ازت بیشتر از اینها انتظار میرفت. خواستم فقط بگم شما و امثال شما فقط هماند خیلیهای دیگه در گوش کنار دنیا اگر باتوم خوردی یا گاز اشکآور فقط برای خودت و خواستههای خودت بوده و نتیجهاش را فقط خودت خواهی دید. منتش رو به کسی نگذار و فکر نکن که آزادی رو کسی برات به ارمغان خواهد آورد. و دیگه کسی مثل خمینی هم نخواهد آمد که وعده آب و برق مجانی یا پیکان بدهد.
پاسخحذفman moondam jomhoori eslami pehen karde to sare inha akhe?? ajab adamhaii hastan bacheh hay bad az enghelab
پاسخحذفسعید تند حرف زده دزست.شما که تندتر جواب دادی
پاسخحذفبانوی جوان و خسته و عصبانی اگر اجازه بدهی کمی بر سر این برادر گرامی منت آنچه که بر سرمان رفته را بگذاریم.
پاسخحذفتو تا به حال مجبور شده ای با مدرک تحصیلی فوق لیسانس بیایی هلند و کالیفرنیا و دبی راننده تاکسی بشی؟ تو تا حالا برای شکایت از داماد بسیجیت که به دختر کوچکت تجاوز کرده بوده زندان رفتی؟
تو تاحالا ۵۰۰ میلیون تومن ارث پدری و عمویی و پدربزرگیت رو گذاشتی برای آخوندها فرار کنی بری ترکیه و پناهندگیت قبول نشه؟ تو تا حالا بالای جنازه پسرت که پلیس نروژ اشتباهی کشدتش نشستی؟
نه؟ خوب پس برو باتومت رو بخور و فرار کن و به پیرزنهایی نگاه کن که رو زمین کشیده می شوند و حرف هم نزن.
پیامی را در پاسخ بحصی که مطرح کردید نوشتم گفتم شاید برنگشتی پاسخ را بخوانی آنرا اینجا منعکس می کنم، با عرض پوزش:
پاسخحذفپریسا جان دقیقا اینکه مینویسید: "مردم دچار بیماریهای گوناگون روانی و اخلاقی و اجتماعی شدند" درست همین مساله هست که رژیم را سرنگون می کند.
عزیزم دولتهای امروزی نیاز به نیروی فعال دارند، نیاز به نیروهای همراه دارند. اگر مردم با رژیم مخالف شدند همین به تنهایی کفایت میکند رژیم بر اثر همین یک پدیده سرنگون خواهد شد.
ببین تا زمانی که مردم با این رژیم مخالف نباشند، مثل این سی سال گذشته، رژیم میتواند با کژدار مریض امور را اداره کند. ولی همین که مردم مخالف رژیم شدند، که امروز بیش از 80 درصد چنین هستند، آنوقت حتی اگر به خیابان هم نیاید و تظاهرات هم نکنند، یقینا در کارهای روزانه بر علیه این رژیم جبهه میگیرند. این بدان معنی است که رکود در تمام زمینهها اجتناب ناپذیر میشود. این اهرم را نباید دست کم گرفت این اهرمی است که هر رژیمی را سرنگون میکند.
عزیز دلم کار به جایی رسیده که اینها رفتنی هستند چه با جنبش سبز چه بدون جنبش سبز.
میبخشی از این ضرب المثل استفاده میکنم ولی این تنها ادبیاتی است که به ذهنم میرسد.
مُف دماغ وقتی خشک شد خود به خود خواهد افتاد، نیازی به انگشت کردن در دماغ نیست. این رژیم پس از 31 سال مثل مُف دماغ شده که کاملا خشک شده و همین روزها خواهد افتاد. هر پدیده ای یک مدت زمانی عمر دارد وقتی عمرش تمام شد خواهد مرد. ببین یک مثل بسیار ساده می زنم: یک میوه سر درخت بوجود می اید به مرور زمان رشد می کند و بعد می رسد یا من و شما آنرا می چنیم یا میوه چنان رسیده می شود که خودش از بالای درخت می افتد پایین. جمهوری اسلامی به این هد رسیده که زمان سرنگون شدنش رسیده پس زیاد برای چیدن این میوه هزینه نپرداز بگذار بیفتد آنوقت با خیال آسوده میوه رسیده را بردار.
این رژیم به نظر من از دوران رسیدگی هم گذشته و دارد له میشود! ما باید خودمان را آماده دوران بعد از رژیم کنیم این رژیم رفتنی است.
حرفات كوبنده بود براي كساني كه اين چنين خام فكر مي كنند.
پاسخحذفما براي آزادي وطن، هم وطن و خودمون مبارزه مي كنيم، بدون هيچ منتي.
ايرانيهاي داخل و خارج كه در اين راه سبز اميد قدم برداشتن، همه به يك اندازه و با توجه موقعيتشان مبارزه مي كنند.
تو از کدام سیاره آمده ای که خیال می کنی ما هیج دردی نکشیده ایم؟
پاسخحذفپریسا جان کسانی که چنین حرفهایی می زنند و یا چنین عقایدی دارند..تحت شستشوی مغزی جمهوری اسلامی...به چنین
نتیجه گیریهایی رسیده اند...با توجه به شناختی که از هموطنانم دارم..دستشان برسد و شرایط درست باشد همه از ایران خارج می شوند!!!وقتی نمی توانند خارج شوند و یا اینکه خارج میشوند و می بینند زندگی در خارج چقدر سخت و طاقت فرساست..باز می گردند و چنین اراجیفی می بافند...کسانی که در خارج هستند..اگر بیشتر از داخلیها رنج نکشیده باشند کمتر نکشیده اند...برای ادامه حفظ زندگی و ثابت کردن خود به عنوان یک ایرانی...با گندهایی که حکومت جنایتکار آخوندی زده ابرو و حیثیتی برای ایران و ایرانی نگذاشته..
این حرفها حرف کسانیست که فقط نوک دماغ خود را می بینند..نه از گذشته خبر دارند و نه چشم انداز درستی از آینده جلوی رویشان است...تحت تعلیمات صدا و سیمای حکومت جنایتکار سالها بمباران تبلیغاتی شده اند...بیشتر از این نباید توقع داشت!!
هموطن من هم تا حدودی موافق این عصبانی عزیز هستم و تا حدودی مخالف :
پاسخحذفمن با اینکه شما حق نداری نظر بدی چون xکیلومتر از ایران دوری مخالفم ، من با اینکه مسئولیت تعیین کنم برای داخل خارج مخالفم ولی ...
9 ماه پیش میگفتم دوستان خارج ایران لطفن جنبشو حمایت کنن نه مدیریت و الان هم که 9 ماهه در ترکیم با تمام دردسراش هر کس ازم میپرسه فلان روز فلان اکسیون در ایران خوب بوده یا بد؟ میگم "نمیدونم شاید من اونجا بودم این کارو نمیکردم ولی حالا که نیستم هر کاری اونا میکنن درسته چون خودشون هزینشو میدن نه من!"