۱۳۸۹ شهریور ۲۵, پنجشنبه

تا زمانیکه معنای تجاوز را نفهمیم تجاوزهای کهریزکی بهترین نوع آن است که بر ما خواهد رفت



پیش از این هم درباره تجاوز نوشته ام ولی لامصب این تجاوزهای شبانه روزی که بر روح و خصوصیتها و خلوت و حریم شخصی یکدیگر می کنیم مرا واداشته باز هم بنویسم.
نمی دانم اینکه معنای واقعی کلمات را بفهمیم و بعد حقیقت نهفته در آن را بیاموزیم می تواند ما را به سمت دموکراسی ببرد؟
تا به حال شده در خانه تان نشسته باشید و برای خودتان آواز بخوانید؟
مهمانهایی هم داشته باشید و گاهی یک نفر و گاهی ده نفر و گاهی بیشتر !
بعضیها دائم میایند و عده ای می روند دیگر پشت سرشان را نگاه نمی کنند؟
بعد ناگهان بیرون خانه بر سر اینکه شما چند مهمان دارید
یا مهمانهای شما حقیقی هستند یا خیالی دعوا بشود و شما را متهم کنند
 به آنچه که در خانه تان اتفاق می افتد؟
حکایت بلاگ نویسی و بعضی وبسایتها هم شده همین.
نه کسی را دعوت می کنی.نه به کسی زور می گویی.نه به کسی توهین می کنی و اجبار!!
اما تجاوز به حریم دیگران شده عادتی که اکثر ایرانی ها آن را در خونشان دارند.
همه ما برای قضیه زندانهای ایران و تجاوزها سینه می زنیم اما
در روز چند نفر را به سخره می گیریم برای نوع بیانش؟
چند نفر را به قول معروف سرکار می گذاریم برای ساده دلی اش؟
در دلمان (در بهترین حالت )به چند نفر از نفهمی و بی سوادی و غرورش توهین می کنیم؟
روزی چند جوک قومی برای هم می فرستیم و قهقهه می زنیم؟
اگر مرد هستید چند بار در تاکسی خودتان را به زن کنار دستی کشیده اید؟
 و نمی دانید شاید این تجاوز است؟
اگر زن هستید چند بار به دوست صمیمی تان از دوست جدیدتان عیبهای نه چندان عاقلانه گرفته اید؟
ما چرا خیال می کنیم پنجره ای که از عقل و چشمهایمان رو به دنیا باز شده تنها پنجره ی بشری است؟
کی می فهمیم غرور و سواد و خنگی و مهربانی و باقی صفات که به دیگران می دهیم دریچه دید ماست 
و دنیا نمی ایستد اگر برای خودمان نگهش داریم و یک ذره فقط یک ذره به نقاط مشترکمان چشم بگردانیم.
چند نفر را می شناسید که خواهان دموکراسی در ایران هستند اما شبانه روزشان را 
حداقل در این یک سال گذاشته اند برای خرده گرفتن از شخصیتهای هم ؟ 
برای به کرسی نشاندن یک سری افکار شخصی بی ربط به موضوع ؟ 
بی آنکه طرف مقابل را بشناسند!!
قضاوتهای احمقانه.دخالتهای زودهنگام و نابه جا.
تندمزاجی و تهمتهای ناروایی که تصور می کنیم درست است!مسخره کردن!!
 و همه اینها نه از دشمنان مشترک ؟ از آنهایی که نیمه دیگر خودمان هستند.
همسنگرمان هستند.فقط نوع مبارزه مان فرق دارد اما وقتی دقیق می شوم می بینم نه! 
ما از یک جنس نیستیم.
آنها گویی ناخواسته نیمه دیگر دشمن مشترک هستند و از جبر روزگار همسنگر ما.
کاش یک ذره تصور می کردیم آنچه که من از ایکس و وای 
فهمیده ام و حتا خیال می کنم مثل روز برای من روشن است را 
خداوار نگاه نکنم و جای (شاید اشتباه می کنم )برای خودم بگذارم.
گاهی از اینکه ایرانی آزاد و آباد داشته باشیم ناامید می شوم زیرا آزاده نیستیم.
غرور و ادعا و تهمت زنی نمی دانم از قبل از سامانیان به ما آمده یا بعد
 اما هرچه هست این روزها زیاد مرا برای آینده ی ایران می ترساند.





۶ نظر:

  1. یعنی واقعاّ درست نوشتی
    نمیدونم چرا ما کور خود و بینای دیگران شدیم؟
    ولی در این حدیم که تو میگی نیست
    راستی چرا تو وبلاگم مشترک نمیشی؟

    پاسخحذف
  2. مگه آخه چندتا سعید بیانیه داریم که من مشترکش نشم برادر؟

    پاسخحذف
  3. چه عجب!! نوشتی بابا؟ چشمم به در این خونه و آوازت خشکید
    تو آوازت رو بخون بگذار اونها که بیرون خودکشی می کنند هم خودشون باشند

    پاسخحذف
  4. وقتی که فقط افتخار کردن را بلدیم شرمنده نمی‌شویم :-)

    پاسخحذف
  5. موضوع خیلی مهم و جالبیه.. فقط مواظب باش مثل شادی صدر بهت حمله نکنن!

    پاسخحذف
  6. چی شده پریسا خانم اتفاقی افتاده ؟

    پاسخحذف