من به شخصه دهه ۳۰ زندگیم رو پر بارترین و پایان زندگیم می دونم.
البته چون حاج احمد آقا شوهر عزیزم خیلی اصرار داره اینجوری!!! حرف نزنم , میگم ۶۰سال.
اصرار نکنید که یک قدم هم اونورتر نمیرم.
معتقدم بهترین زمان مردن برای زن تو دهه ۴۰ یا ۵۰ .
البته که این برای خیلیها فرق داره.
این اصلا از نا امیدی و خوشبخت نبودن نیستا؟
اتفاقا میخوام طوری نشه که مثل هشت پا بچسبم به دنیا.
هرچقدر سنّ بالاتر میره وحشت از مرگ و عشق به بودن بیشتر میشه.
آرزوهای بشر تمام شدنی نیست.
هرقدر پیش میری بهشون می رسی و نمی فهمی چون آرزوهات هم مثل خودت بزرگ شدن و دست نیافتنی.
پس هی زور میزنی که بمونی و برسی.میشه تقریبا یه چیزی تو مایههای حرص زدن و سیر نشدن.
شاید زن بودن به درک بیشتر این موضوع کمک کنه.
شاید هم دوستهای مونثام بیان بگن(ای بابا این چه حرفیه؟ما تازه اول ۴۰ هستیم بچه کوچیک داریم و کلی زحمت کشیدیم تازه الان میخواهیم نتیجه بگیریم و و ... )
منم گفتم که فرق داره.جهان بینی آدمها خیلی فرق داره.
شاید این رفتن و نخواستن و فکر نکردن به بازمانده ها از خودخواهی من نشات میگیره ؟!
هر چی هست عمر زیاد بیفایده است.
هرچی بیشتر بمونی وابستگیت به عزیزانت هم بیشتر میشه و موقع رفتن دغدغه اونها رو هم داری!
زن اگر تا ۴۵-۵۰ سالگی به خواسته هاش نرسیده باشه دیگه رسیدن به اون بعد از این یا محاله یا بیفایده یا پردردسر.
دوست دارم بدونم مردها چقدر عمر براشون کافیه؟
اگر رفتن براشون بهتره چرا و اگر موندن را ترجیح میدن چرا؟
در اخر آرزو میکنم هرچه که از حق میخواهید بی دردسر بهتون بده.
من هم دوست دارم با تو برم، چون وقتی تو نیستی دیگه نیمخوام باشم. حالا هروقت که تو بخوای. احمد
پاسخحذفبه نظر من کسانی که سن 1 تا 20 سالگی را بین سالهای 1357 تا 1370 یعنی سالهای انقلاب و قحطی و جنگ گذراندند، بهتره زیاد روی عمر زیاد و پیری همراه با سلامت فکر نکنن. چون جونیشونم همچی سالم نبودن و نیستن.
پاسخحذفاگه احمد آقا از این حرفا نمیزد که من صبر نمیکردم ۶۰سال عمر کنم که!!
پاسخحذفgreenartحسودیت میشه کسی برات نمیمیره؟
اون نظرت رو پاک کردم با اجازه.دوست ندارم با شوهرم توهین باشه.حتا با شوخی.
خواسته های آدما با سنشون تغیر می کنه پریسا جان.شاید به راحتی نشه راجع به بعد آدم تصمیم بگیره.
پاسخحذفکمیتعمر مهم نیست کیفیت اون مهمه..در ضمن به دوستم توی آلمان سپردم کتابت را برام تهیه کنه.
سلام
پاسخحذفممنون از نظرت
عيدت مبارك.
ما كه سال 61 بدنيا اومديم.از كودكي و جواني كه چيزي نفهميديم شايد پيري دنيا را ببينيم.
خانم صفرپور هیچ دوره از زندگی خالی از شگفتی و حرفهای تازه نیست. شرط می بندم که کتابها و نوشته های شما در 40 سالگی روزنه های وسیعتری رو نسبت به دوران 30 سالگی باز میکنه و همینطور 50 سالگی در مقایسه با 40 سالگی... من نویسنده ای رو میشناسم که تمام عمرش رو صرف 3جلد کتاب و افکار خودش کرد و جاودانه شد. جی آر آر تولکین. بعنوان یک نویسنده حتما سعی کنید یه بیوگرافی ساده از ایشون داشته باشید.حتما بدرد حرفه و ذوق ادبی شما میخوره.
پاسخحذفالبته ما کماکان شاگرد شما هستیم ها وگرنه اون بیستون و تخت جمشید و بارگاه کورش و حافظ آبادانی و شراب شیراز رو از ما آبادانیها نمی دزدیدی تا به اسم خودتون ثبت کنید!