۱۳۸۹ فروردین ۲۵, چهارشنبه

خود را از محدودیت‌های ذهنی‌ که سانسور،خفقان و تحمیل افکار به شما وارد کرده رها کنید.


کک ها حيوانات کوچک جالبي هستند آنها گاز می گيرند و خيلي خوب می پرند آنها به نسبت قدشان 


قهرمان پرش ارتفاع هستند .


اگر يک کک را در ظرفی قرار دهيم از آن بيرون می پرد . پس از مدتي روی ظرف را سرپوش مي گذاريم 


تا ببينيم چه اتفاقی رخ مي دهد .

 کک می پرد و سرش به در ظرف می خورد و  پايين می افتد . دوباره می پرد و همان اتفاق مي افتد! 


اين کار مدتی تکرار میکند .
سر انجام در ظرف را بر می داريم و کک دوباره می پرد ولی فقط تا همان ارتفاع!

سرپوش برداشته شده و محدوديت فيزيکي رفع شده است ولی کک فکر می کند اين محدوديت همچنان 


ادامه دارد!


فيلها را مي توان با محدوديت ذهني کنترل کرد . 


پاي فيلهای سيرک را در مواقعي که نمايش نمي دهند می بندند . 


بچه فيلها را با طنابهای بلند و فيلهای بزرگ را با طنابهای کوتاه..

 به نظر مي آيد که بايد بر عکس باشد زيرا فيلهایپرقدرت به سادگی می توانند ميخ طنابها را از 


زمين بيرون بکشند ولی اين کار را نمي کنند !
 
علت اين است که آنها در بچگی طنابهای بلند را کشيده اند و سعی کرده اند خود را خلاص کنند و 


سرانجام روزی تسليم شده دست از اين کار کشيده اند!


از آن پس آنها تا انتهای طناب می روند و مي ايستند آنها اين محدوديت را پذيرفته اند.

دکتر ادن رايل يک فيلم آموزشی در مورد محدوديتهای تحميلي تهيه کرده است .


 نام اين فيلم "می توانيد بر خود غلبهکنيد " است 

در اين فيلم يک نوع دلفين در تانک بزرگي از آب قرار مي گيرد

 نوعي ماهی که غذای مورد علاقه دلفين است نيز در تانک ريخته مي شود .

 دلفين به سرعت ماهيها را مي خورد . دلفين که گرسنه مي شود تعدادي ماهي ديگر داخل تانک قرار 


ميگيرند ولي اين بار در ظروف شيشه اي دلفين به سمت آنها مي آيد

 ولي هر بار پس از برخورد با محافظ شيشه اي به عقب رانده مي شود

 پس از مدتي دلفين از حمله دست مي کشد و وجود ماهيها را نديده مي گيرد .

محافظ شيشه اي برداشته مي شود و ماهيها در داخل تانک به حرکت در مي آيند


 آيا مي دانيد چه اتفاقي مي افتد ؟ دلفين از گرسنگي مي ميرد غذاي مورد علاقه او در اطرافش فراوان 


است ولي محدوديتي که دلفين پذيرفته است او را از گرسنگي مي کشد .

از آنجا که نحوه ی عملکرد مغز جانوران از این نظر بسیار شبیه به انسان است می توانيم از اين 


آزمايشات بفهمیم که ما هم محدوديت هايی را می پذيريم که واقعی نيستند. 

به ما می گويند يا ما به خود می گوييم نمي توان فلان کار را انجام داد و اين برای ما يک واقعيت


 می شود محدوديتهای ذهنی به محدوديتهای واقعی تبديل می شوند و به همان محکمی! 

باید این سوال مهم را از خود بپرسیم که چه مقدار از آنچه ما واقعيت می پنداريم،


 واقعيت نيست بلکه پذيرش ماست؟!"
 

۳ نظر:

  1. خدایی اینطوریه؟
    من تا حالا به اینا فکر نکرده بودم
    خیلی قشنگ گفتی
    ولی خیلیا رو دیدم اینطورین پس این یه خاصیته مغزه آخه هی به خودم میگفتم یارو چقدر اسکله این کارو نمیکنه در حالی که میتونه
    آهان راستی تا یادم نرفته
    چرا دیگه نمیای نظر بهم بدی؟

    پاسخحذف
  2. jaryaneh kak jalebeh..ma kheyli in kar ro dr zendegi mikonim

    پاسخحذف
  3. بسیار زیبا بود و آموزنده
    از هنگامی که خوندم، دنبال درِ ظرف در بالای سرم و طناب بلند بسته شده به پام و محافظای شیشه ای دور و برم میگردم!
    میخوام آسان پذیر نباشم، چه جوری پیداشون کنم!؟

    پاسخحذف