اگرچه من هرچه به یاد دارم تلخ است.اگرچه اسم کتابم(کابوس من ایران)است.اگرچه همه ما میدانیم چرا ایران رو به قهقرا می رود اما گویی نمی خواهیم باور کنیم در چه منجلابی اسیریم و گاهی بی خبر.
مهمان عزیزی از ایران امده بود که از او خواستیم قضیه دزدی و کوچ کردنشان از آن خانه زیبای قدیمی را تعریف کند:
نیمه شب اتفاقی از خواب بیدار شدم و دیدم دزد نیمی از وسائل خانه را برده.در ایوان خوابیده بودیم که رو به حیاط پشتی است و از پنجره نسبتن کوچکی که باز مانده بود وارد خانه شده و تلویزیون و قالی و چند تکه وسایل برقی کوچک از جمله دستگاه بازی بچه ها از قبیل سگا و پلی استیشن و اینها را برده بودند.
از آنجا که حیاط باغ هزار متری تاریکی است ترسیدیم و یک گوشه کز کردیم و با پلیس تماس گرفتیم.از ساعت ۳ نیمه شب تا هفت صبح به خودمان لرزیدیم و اثری از پلیس نشد.
بلاخره آقایان که حدود هشت نفر بودند وارد شدند و هنوز ما حرف نزده با یک سرک به این اتاق و آن اتاق گفتند:
صحنه سازی شده.این گونی چیه که افتاده اینجا؟
گفتم مرد ناحسابی مگر طلا فروشی است و بیمه میلیونی در انتظارم است؟چهارتا تیر و تخته بوده و بلاخره.
نگذاشت حرف بزنم:خوب اگر چهار تیر و تخته بوده چرا پلیس را زابه راه کردی؟اصلن بگو ببینم این خانه مال خودت است یا اجاره؟شغلت چیست؟چند بچه داری؟درامدت چقدر است؟چرا در چنین منطقه خلوتی زندگی می کنی؟ اگر محل زندگی ات عوض نشود این دردسرها را خواهی داشت.
آخر داستان اینکه از آن روز تا به حال فکر می کنم خدایا من خودم صحنه سازی کردم؟یا واقعن دزد آمده بود؟)
و من می دانم که خانه متعلق به خاله حشمت آنهاست بیچاره در اروپا مرد و نتوانست به کسی وکالت بدهد یا دنبال مسائل قانونی اش باشند.چند ماه بعد از تخلیه از آنجا رد شده و پلاکارد بزرگی را دیده بودند با این مضمون:
این مکان به علت غیرمسکونی بودن و مدعی نبودن هیچ فردی به عنوان مالک !؟ وقف شد.
همینطوری کشکی دو سه میلیارد ملک را خوردند و خون مردم را هم که عادت کرده اند بمکند به عنوان نوشیدنی روش.
سلام پریسا خانم حالتون چطوره ؟
پاسخحذفچند سال قبل خونه برادرم را دزد زد پلیس بهش گفته بود به هر کی مشکوکی بگو تا ما ازش اعتراف بگیریم آخر سر هم با کمک یکی از کسبه محلشون دزد را گرفتن
فیس بوک هم حقیقتش از سر اون فحشهایی که یه مدت خوردم دیگه رغبت نمیکنم فعالیت کنم ولی تقریبن هر روز میام و صفحه تمام دوستان را میخونم راستشو بخواین خیلی هم دلم میخواد فعالیت کنم ولی جلو خودم را میگیرم
من باور نمیتوانم بکنم که پلبس یک کشور این برخورد را با کسانی بکند که تازه اسباب خانه انها را دزد زده است البته بعد از ٥ ساعت تعخیر واقعن چه مملکتی شده چطور مردم این وضع را دوام میارند و دم نمیزنند چه کار باید کرد فقط اینکه دندانهایم رو بهم فشار بدم و از سر عصبانیت خدا را هزار لعنت کنم که با اسم او دارند یک ملت و یک کشور را نابود میکنند kia
پاسخحذفباز خوبه نپرسیدن که اهل خونه چه نسبتی با همدیگه دارن؟ محرمن یا محرم نیستن...
پاسخحذفپریسا جون
پاسخحذفبابا اینا یه مشت ادمه بدبختن که داره یه لقمه نون حلال میخورن. ولشون کن. مگه دوهزار متر زمین چی هس؟
این بدبختا هکتار هکتار رو ول کردن اومدن تو شهر به امید من وتو. پس اون مهمون نوازی شیرازی چی شد؟