در سایت ها که گشت می زدم نمی دانستم از این خبرها بخندم یا گریه کنم!؟
قدیم ها که با اطرافیانم در مورد خبرهای روز و همه ایرادهایش بحث می کردم یکی می گفت:آخرزمان یعنی این! یکی می گفت:کی؟ کی؟ کجا؟ چطور؟ یکی می گفت: هوووو؟ چقدر سخت می گیری؟ اینطورهام نیست!!...
حالا این روزها که خبرها را می خوانم با خودم می گویم: ای بابا نکند واقعن خبری نیست و من خل هستم؟
نکند یک جور دیگری است! نکند می بایست مثل آدمهای آنطرف قضیه باشم و خبرها برایم اینقدر عجیب و غریب نباشد؟ شاید من عینک بدبینی زده ام و کارها درست است؟
بعضی خبرها شاید میان خبرهای جنجالی گم شوند:
انتشار مستندات پليس درباره حادثه سعادت آباد: کارمان درست بود ، صحنه را با مهارت مدیریت کردیم
چقدر کارتان درست بود که یک جوان مرد و یکی را هم می کشید؟مقتول را ما طی ده دقیقه فیلم دیده ایم که حرف می زند.که مردنی نیست اگر فرصتی پیدا کند.که مردم و پلیس و اورژانس همه با هم قاتل شدند.مدیریت این صحنه را با مهارتی که در مدیریت جهان خرج خواهید کرد انجام داده اید؟
خدایا چطور گرسنه ها و پاپتی ها و آرزو به دل مانده های( کپرنشین ) که حقشان از این خاک و بوم جز بیابان و درد و خار هیچ نیست به اژدهایی ادم کش تبدیل نشوند؟
کشف یک میدان نفتی فوق عظیم در ایران
به ما چه مربوط ؟همانی که آقای خمینی سی سال پیش آورد سر سفره ها کافی بود.
با دیدن این دخترک خوشروی خوشحال و کم سن و سال دلم به حال نسل او و خودم سوخت..نسل من که گفتن ندارد همه تان می دانید اما نسل این طفلکی هم دست کمی از ما ندارد..سه دهه است در حال سوختن و ساختن هستیم.اینکه این بنده خدا توانسته مینی کوپتر براند بد نیست اما شاید نمی داند اولین بانوی خلبان ایرانی عفت تجارت چي بود
که در سال ۱۳۱۹ پرواز کرد.شاید اگر در قید حیات بود( شاید هست نمی دانم)از دیدن این تصویر و این پس رفت حیرت انگیز!خاک بر سر می کرد.
شاید نمی داند اینها بانوان خلبان پاکستانی حتا با حجاب هستند؟
سلام پریسا جان. با دیدن این عکسها و خواندن مطالب غمگین شدم و گریه ام درومد. امیدوارم هرچه زودتر مردم به خودشون بیان و دست از بعضی تعصبات بردارند و دموکراسی در ایران عزیزمون برقرار بشه. موفق باشی دوست عزیزم.
پاسخحذفاینایی که نوشتی خداقل سرگیجه نمیاره. من که از سرگیجه اخبار مختلف دیگه حوصله خواندن خبر و گوش دادن به اخبار رادیو تلویزیون ج.ا رو ندارم. هر ضب فقط بابام میگه بزن شبکه 5 اخبار ساعت 12 یکم بخندیم:D
پاسخحذفیسرم بیا خونه وبلاگی ما:D یه نون و بیانیه هست باهم بخوریم:D
دلم بیشتر از آنکه به نوشته های تو دلخوش کنم گرفته
پاسخحذفهیچ کدام قدر عتیقه زاهدانی و بخشش به حسین کباب کننده نیست
پاسخحذفچیزی که درست نبوده
پاسخحذفدرستتر نمیشود
باری تمامی خبرهایتان شایسته گریه اند تاخنده اما یکی را از قلم انداخته ایید و آنهم زن ستیزی تازه دست اندر کار ها که زدند زیر قولشان و خانه برنده مدال طلا را چون خانم بود ملا خور کردند
پاسخحذفبخندم یا گریه کنم؟؟
پاسخحذفمن که مدتهاست بریده ام!!
گاه می اندیشم به انتظار کدام سپیده، این تاریکی سمج را تحمل می کنیم؟
پاسخحذفگاه می اندیشم به انتظار کدام سپیده رویایی، این شب سمج را تحمل میکنیم؟...
پاسخحذفمیگم میخوام یه روزنامه درست کنم که حداقل تا 16 آذر هر روز پخش بشه کمک میکنی؟
پاسخحذف