به نظر شما چقدر باید تو فکر باشی و غصه دار که دم در آسانسور یه ساعت تو کیفت دنبال کلید بگردی که درش رو باز کنی؟؟ :)))
بعد چه ریختی خواهی داشت وقتی یادت میاد این آسانسوره بابا بیخیال!!
اون وقت چه حالی بهتون دست می ده وقتی زنگ آپارتمان رو می زنید به خیال اینکه آسانسوره؟ و هی در رو هول می دید؟
حالا من از وقتی صحیح و سالم اومدم داخل دارم فکر میکنم دسته کلید که از تو کوچه تو دستم بود!!
در آسانسور رو هم حتا اگر باز نشه آدم هولش نمی ده چرا من در خونه رو بعد از زنگ فشار دادم؟
خلاصه نگران خودم شدم خدا وکیلی :)))
بعد چه ریختی خواهی داشت وقتی یادت میاد این آسانسوره بابا بیخیال!!
اون وقت چه حالی بهتون دست می ده وقتی زنگ آپارتمان رو می زنید به خیال اینکه آسانسوره؟ و هی در رو هول می دید؟
حالا من از وقتی صحیح و سالم اومدم داخل دارم فکر میکنم دسته کلید که از تو کوچه تو دستم بود!!
در آسانسور رو هم حتا اگر باز نشه آدم هولش نمی ده چرا من در خونه رو بعد از زنگ فشار دادم؟
خلاصه نگران خودم شدم خدا وکیلی :)))
چرا همچین شدین پریسا خانم؟!!
پاسخحذفنکن این کارارو با خودت ترو خدا:D
پاسخحذفپریسا جونم وقتی فکر ادم مشغوله اینجوری میشه نگران نباش ...
پاسخحذفسلام پریسا جان. با این پستت خنده و گریه ام قاطی شد خدا رحم کنه واقعا و امیدوارم که زندگی به خیر بگذره. حالا تو که در آسانسور هل میدی احتمالا اگه من بودم مثل تلفنهای عمومی که وقتی سکه مونو میخورد بهش مشت میزدیم شروع میکردم به مشت زدن!!! موفق باشی.
پاسخحذف