۱۳۸۹ آبان ۲۱, جمعه

این همان ملتی است که می خواهد حکومت تند رو فحاش و بی سواد را سرنگون کند؟ خوب چه فرقی دارد یکی از ما جای آنها را بگیریم؟

شما که خوردید به در دانشگاه و دوستتان جلوی چشمتان باتوم خورد پارسال!دوست منم که فرار کرده طفلکی آمده پناهنده شده چون روزنامه نگار بوده!منم که کتاب چاپ کردم و نمی توانم برگردم ایران و اعتراضات خلاصه به این دلایل خاموش شد اما مقصر لیلا اوتادی است و افتخاری و معصومی و لولایی و و و..... چرا به جای این جاروجنجالهای مسخره و کیلو کیلو بلاگ نویسی و به بالاترین و فیس بوک و دنباله فرستادن و کیلو کیلو رای دادن به فحاشی ها!!برای زندانی های سیاسی نمی نویسید؟ چرا به بلاگ نویسی که از آیت الله بروجردی و جاوید تهرانی و زیدابادی می نویسد سر نمی زنید و اگر جایی لینک کرد به بیست رای نمی رسد اما فحاشی به معصومی و اوتادی و افتخاری می شود سر خط خبرهایتان؟ این همان ملتی است که می خواهد حکومت تند رو فحاش و بی سواد را سرنگون کند؟ خوب چه فرقی دارد یکی از ما جای آنها را بگیریم؟ یادتان رفته در تظاهرات سکوت و میلیونی که همه ماسک داشتند حتا نمی دانستید کنار دستی تان خواهر و برادر و همسایه تان است یا نه؟ ندیدید جواد خیابانی صورتش را در برابر دوربین پوشاند اما بود ولو اگر تکذیب کند؟ از کجا می دانیم لیلا اوتادی هم آنجا نبوده؟ نمی دانید کسی که بازیگر مملکت می شود بیشتر از ما تحت فشار است چون حتا از لباس پوشیدنش آتو دارند برای روز مبادا؟ ندیدیدم با زهرا امیرابراهیمی چه کردند؟ یادتان رفته با زن سعید امامی چه کردند؟ زنی که ندیمه زن خامنه ای بود و در مذهبی بودنش شکی نیست را به هم جنس گرایی و زنا متهم کردند با یک بازیگر دست دوم که ما از زندگی خصوصی اش بی خبریم چه می کنند؟ همین هفته گذشته در خبرها خواندم خانم ( ب.ب) با یک فوتبالیست در مهمانی شبانه ای دستگیر شد.تصور کنید از این خانم ب.ب بخواهند در یک چنین فیلمی بازی کند و اما او نپذیرد! می دانید چه بر سر این آدم می آورند و همین ما یک هفته تیترش می کنیم و بعد می شود بهروز و احمد و مجید و یادمان می رود چون سوژه جدیدی برای فحاشی پیدا کرده ایم و دست به فحاشی مان بهتر از دست به خیرمان است. من نه از این خانم فیلم دیده ام نه از قیافه و خبرهایی که درباره اش خوانده ام خوشم می آید اما دلم به حال خودمان می سوزد.با این فیلم نه ندا زنده می شود و نه دوباره می میرد فقط برگ دیگری به تاریخ سیاه زندگی بعضی ها اضافه می شود که بگذارید بشود مگر ما دیوانه ایم شخصیت خودمان را پایین بیاوریم که مبادا خانم اوتادی خطا کند؟ دست اندرکاران فیلم هم که تکلیفشان معلوم است یک مشت اطلاعاتی و از خدا بی خبر و شاید هم نه! اعتقادشان این است غلط یا درست.با وجدان یا بی وجدان! متاسفانه اوضاع خراب تر از آن است که یک بازیگر یک تنه جلوی یک حکومت بایستد. اینقدر از در قلب ملت ایران جا گرفتن حرف نزنید که برای زن و بچه زیدابادی و بروجردی و توکلی و ستوده نان و آب و آزادی و آسایش نساخته این قلب ملت ایران. من از بی شرفی کردن یا خیانت حرف نمی زنم از کمی انصاف می گویم که سال گذشته به خاطر رای و توهینی که حس کردیم به ما شده داشتیمش اما یک باره تمام شد.اگر زندگی کردن برای من در ایران سخت است و هر روز به خیابان رفتن و باتوم خوردن برای شما دشوار پس برای لیلا اوتادی و بقیه هم همینطور است. این شور حسینی اگر در ما نبود اوضاعمان بهتر بود به خدا.

۱۴ نظر:

  1. مرز بین تعصب و حماقت خیلی باریکه!
    واقعا چقدر احمقند کسایی که با یک خبر از یک سایت که هنوز تائید نشده ، ایجوری شروع به فحاشی به یک نفر می کنند
    بابا بزار طرف خبر رو تائید کنه ، بعد بهش بگین جنده
    بعضی موقع پشیمون میشم از اینکه پارسال ...

    پاسخحذف
  2. دوست عزیز این گونه که شما میگید نیست .به چند دلیل ۱ /این نشون میده که مردم حواسشون جمع است و کوچکترین خطایی
    رو نمیبخشند و درس عبرتی شد برای دیگران. ۲:من این فیلم نامه را خوندم و میدونم چیه و با یک تکذ یبیه چیزی درست
    نمیشه که شما هم بدون این که آ گاهی کامل داشته باشین شروع به دفاع میکنید و سنگ به سینه میزنید و جریان راه
    افتاده را محکوم میکنید .۳:بزودی فیلم را خواهید دید و چهره های زشت زیبا نما را به تماشا خواهید نشست.۴:هیچ
    فشار یا تهدیدی هم در کار نبوده که این خانوم حتما این نقش را بازی کند .ایشون جو گیر شدند.مثل مهناز افشار و داوطلب شدن برای رفتن به غزه.که خود شیرینی بود برای روز مبادا وا...................................................

    پاسخحذف
  3. من به عنوانیی یک افغان که زجرکشیدس و خودشا
    ایرانی می دونه می گم کی خیلی جوگیر می شوید نه کی بخوایم ای زن تایید کنم اما هم ای کامنتره که بالا استه تماا می کنیم که حرف از سنگ به سینه می زنه که تو ایی نوشته شما سنگ به سینه زده نی حرف از ادب استه احترام وا صبر.موج را بیوفته که چه چی تغیر نمودار بشه؟

    پاسخحذف
  4. متاسفانه فرهنگ پارسی حدود 50 ساله که داره زره رزه از بین میره. مردم دیگه یادی از هم نمی کنند و تنها چیزی که این روزها احمیتی داره پل و ثروت. انشا می نوشتیم در مورد علم بهتر است یا ثروت و حالا می بینیم که خیل مدرک دکترا درست می کنن تا ثروت بیشتر کسب کنن.

    در مورد بالاترین سایت های شبیه آن با اینکه خیلی این چند وقته خدمت کردن ولی این نوع سایت ها بلاگ نویسی از بین می برند. همونطور که Digg بلاگ نویسی از بین برد و بعدا تبدیل به یک باند سیاسی شد.

    پاسخحذف
  5. سوگند خورده بودم در این بلاگ نظری ننویسم. به 2 علت.
    1. تا کنون نظراتم که حاوی کوچکترین توهینی نبوده منتشر نشده.
    2. نظراتی که دیدگاه من بوده و لحن نوشتارش( چنان که گفته شد توهین آمیز بوده) از سنخ گفتار من نبود، در این وبلاگ به من نسبت داده شده.
    اما در مورد این مطلب چند نکته مرا به نوشتن واداشت و شاید گفتنم می باید. چون نمی دانم که این نظر منتشر میشود یا خیر مستقیم با خودت میگویم خانم صفر پور و اگر سزاوار خواندن است انتشارش با تو!
    همانطور که گفتی اشخاص هر قدر مشهور تر می شوند بیشتر زیر ذره بین میروند. چه از سوی مردم و چه از سمت سودجویان و ای وای که در کشور من سودجویان زمام دارند و نیک اندیشان گوشه نشین و ازلت گزین و نمیدانم این را به حساب چرخ قدار بگذارم یا بی مهری مهرگردون و دون صفتی ایام! و شاید مشکل خود ماییم ورنه ابر و با و مه و خورشید و فلک در کارند...! به هر حال این را قبول دارم که آنکه بیشتر دیده میشود تحت فشار بیشتری است. و امروز میگویم اگر من را بگیرند و فشارم دهند شاید پدر عیسی باشم آنروز و همسر مریم!و چه اعترافاتی که نکنم... پس وای به حال آنکه مشهور است و بنام که که آشامیدن و آرامیدن ندارد مگر در محضر فخر دو عالم سپاه پاسداران و وزرات اطلاعات.
    بالاترین را کلاً بمان پریسا خانم...که امیدی به اصلاحش نیست و اکنون که نازلترین است به جای بالاترین.
    اما نوشتن اندر باب بروجردی ها و بهروز ها و مجید ها. شیواها کاری است که کم انجام نشده و خدا رو شکر ما مردم فراموشکار ،این یکبار را خوش درخشیدیم و ادامه خواهیم داد به امید خدا.
    از طرفی نخواه از همین مردم که کنون که محفظه شان ( حافظه ی کم کار) به کار افتاده فراموش کنند که این ملک شجریان دارد و شهرام ناظری... این خاک بوسه بر قدم های جعفر پناهی میزند! این کشور افتخار میکند به ورزشکارانی که در اوج ول بشو و درگیری شجاعانه دست بند سبز بستند و پشت مردم ایستادند و اینجاست که همه ی هنر کپی کاری افتخاری رنگ میبازد و دستبوسی چاکران دربار همایونی (از جمله حمید لولایی) در هر لحظه از هنر بازیگری اش نمایان میگردد و اینبار ماییم که رنگ نمیشویم ... به یاد دارم روزی که مرحوم دلکش افتخاری را به جرم کپی آثار ماندگارش تهدید به پیگرد قضایی کرد...
    ما اینجاییم. بله درست همینجا و تفاوتی ندارد تهران گردی کنیم یا پراگ نشینی و یا هر جای دیگر که تقدیرمان بوده. ما ایرانی هستیم و شلاق استبداد خورده و آنکه همراه استبداد شد خود بخود راه زباله دان تاریخ را می پیماید که به قول اخوان در زندگی 3 ره پیداست! نوشته بر سر هر یک به سنگ اندر...
    حدیثی کش نمی خوانی بر آن دیگر///
    نخستین راه نوش و راحت و شادی...
    به ننگ آغشته اما رو به شهر و باغ و آبادی///
    دو دیگر راه نیمش نام نیمش ننگ... اگر سر برکنی غوغا وگر دم در کشی آرام///
    سه دیگر راه بی برگشت بی فرجام///
    بله پریسا خانم...ما هم راه خود را میکنیم آغاز!
    دلهامان همه تنگ است و هر سازی که میبینم بد آهنگ است! و این انتظار آیا گزاف نیست که از مردم بخواهی ( هر چند درست) که فواره سرخ خون ندا را فراموش کنند و به هنر نمایی هنرمندی در نقش او و تحقیر شخصیت او ( که ایمان دارم زمینی بود نه فضایی! مایی بود نه خدایی! انسانی بود نه اسطوره ای) بنگرند. بشنو از من که وبلاگ نویسی ضامن روشنفکری نیست و نباید انتظار داشت که هر که وب مینگارد همه ی جوانب را بسنجد و گل بی خار باشد... اینجا فضای مجاز است! اما حرفهایش همه حقیقت وجود نگارنده... خواه روشن و خواه تاریک!

    پاسخحذف
  6. برای یه بازیگر بی شخصیت سینه چاک کردیم ولی برای پخش اسم خلیج ع ر ب ی در افتتاحیه بازیهای المپیک آسیایی و تحقیر تاریخ کهنمون چی کردیم؟

    پاسخحذف
  7. پریسای عزیزم درود به روح مهربانت که فقط نزدیکانت می شناسند
    شیرین از من خواست با تو حرف بزنم و تشکر کنم بابت لینکی بکه رای شادی اش گذاشته بودی.متاسفانه هنوز در حالی نیست که برگردد اینجا و هرجای دیگر
    بابت این نوشته و نوشته حسن نصرالله از تو ممنونم که روشنفکری اگرچه به بلاگ نویسی نیست اما بعضی روشنفکرها به دلایلی بلاگ نویس هستند تو یکی از آنهایی
    فواد و شیرین

    پاسخحذف
  8. آرش عزیز من و شما و بلاگ نویس ها روشنفکرهای این مملکت نیستیم ولی خیلی از روشنفکرهای آینده آدمهایی هستند که شاید امرز بلاگ نویس هستند.اگر فقط یکی از ما که بی ادب بدذات و همانطوری باشیم که در این مدت خیلیها در برابر این خانم بودند ۱۰ سال دیگر کارشناس یک برنامه یا نماینده مجلس یا استاد دانشگاه بشویم امیدی به مملکتی آباد و آزاده نیست

    پاسخحذف
  9. ممنون از حسن نیتی که نشان دادید. این بیش از پیش مرا بر آن داشت که موضوع پیشتر بوجود آمده سوء تفاهمی بی اساس بوده! بله من هم معتقدم ما روشنفکران نیستیم و اصولاً بیس صحبت من همین است. هر وبلاگ نویسی به مدد بلاگرو بلاگفا و وردپرس و ... میتواند تراوشات ذهنش را بنگارد. اما وقتی قدم به دنیای حقیقی گذاشت و خواست مسئولیتی در هر کدام از سیستم های حکومت دموکراتیک در ایران فردا به دوش کشد، باز وظیفه ی ماست که بشناسیم و نگذاریم انسانی که کباده میکشدو طبل تو خالی است بر مسند قدرت بنشیند. وگرنه به قول ناپلئون آنچه انتها ندارد حماقت است و نمیتوان همه ی نادانها را آگاه کرد.

    پاسخحذف
  10. لپ کلام من این است:
    1.با شما درد مورد توهینهایی که خانم هنرپیشه شد موافقم... ما هنوز تا آموختن آداب سیاسی راه دراز در پیش داریم.
    2. معتقدم وبلاگ نویس و وب نگاری که مطالبش چنین توهین آمیز است و به محض آنکه بینش سیاسی اش با یک پدیده در تناقض قرار میگیرد قلم به ناسزا میزند و شخصی را ( خواه بازیگر و خواننده و نقاش و خواه یک نویسنده)آماج تند حملات قرار میدهد و نمیداند که فحاشی به یک بازیگر نه تنها قدرتنمایی نیست که ضعف نمایی است و اصولا جمهوری اسلامی ها از لا به لای همین رفتارهای ناهنجار اجتماعی بیرون می آیند، نمی تواند نماینده ی قشر روشن فکر باشد... گرچه وبلاگ نویسان روشنفکر هم کم نیستند.
    3. انتقاد از رفتار کسی که یا تسلیم فشار کودتا گران میشود با انتقاد از کسی که برای آنان حوش رقصی میکند متفاوت است پس بهتر است تا زمانی که از اصل ماجرایی باخبر نشده ایم جانب احتیاط را در برخورد با آن ماجرا رعایت کنیم، تا گرفتار حب و بغض و تعصب های افراطی نشویم. که فردا برای پیشمانی دیر است!
    4. از سوی دیگر در برخورد با مردمی که هنوز داغدیده اند و نمیتوانند فراموش کنند در خیابانهای تهران بر آنان چه گذشته کمی نرم تر باشیم و اگر جایی اشکالی میبینم با گشاده رویی سعی کنیم زنگ آن ناهنجاری از چهره ی جامعه بزداییم.و این را بدانیم که داغ خون به نا حق ریخته شده هرگز سرد نمیشود و زخم چنین فقدانی التیام یافتنی نیست و با هر تلنگری سر باز میکند... همین.

    پاسخحذف
  11. میخواستم راجع به این موضوع بنویسم...اما خوب تو آنقدر خوب و کامل نوشتی که دیگه نیازی به این کار ندیدم..مرسی پرسیا جان ..دستت بی بلا.

    پاسخحذف
  12. ما ترک زبانها مثلی داریم که زورش به خر نمیرسد به پالان خر میزند این حکایت ما ست اصل رها کرده به فرعها بچسبیم.

    پاسخحذف
  13. بايد با هر کس که به مردم پشت ميکنه و خيانت ميکنه برخورد کرد، اما به چگونگي اون هم بايد حواسمون باشه که به گفته پريسا ما هم مانند آنها جوگير و شورزده نشويم.

    تمام تلاش ما مانند آنها بد نبودن است، ادب نگه داشتن و حرمت پاس داشتن، اسير شور نشدن و شعور را خواستن.

    خرد رهنماي ما باد

    پاسخحذف
  14. خبری ازت تو وبلاگم نیست کجایی؟

    پاسخحذف